Dienstag, 24. November 2009

تصوير قيام در جهان 24.11.2009 برابر با3آذر 1388


وال استريت ژورنال, طي مطلبي به قلم لئون وايزتاير Wieseltier, سردبير ادبي مجله نيو ريپابليك, نوشت: به نظر ميرسد كه سياست ما در قبال رژيم ايران, ارتباط بين اتمي شدن رژيم ايران و آزاد سازي ايران را كشف نكرده است. تنها راهحل تضميندار براي ممانعت از اتمي شدن رژيم ايران, آزادسازي آن است. به همين دليل, حمايت آمريكا از جنبش دموكراتيك در ايران. . . تنها يك وظيفه اخلاقي نيست, بلكه همچنين, يك وظيفه استراتژيكي است. چنين حمايتي ممكن است بيثبات كننده باشد, ولي ديگر در ايران ثباتي وجود ندارد. تنها يك حكومت ستمگر و تباهكار وجود دارد كه بخاطر بقاي خودش, عليه خيزش عمومي ميجنگد. خيزشي كه خودش را, در اصولي تعريف ميكند, كه ما نيز از آن حمايت مي كنيم…

تلويزيون سي.ان.ان، طي مصاحبهيي با سردبير امور خارجي ديلي تلگراف، قيام سراسري مردم ايران را مورد بحث قرار داد در اين مصاحبه ولف بليتزر، مجري اين برنامه پرسيد: در ايران 5 نفر ديگر بخاطر نقشي كه در اعتراضات بعد از انتخابات داشتند محكوم به اعدام شدند. رژيم حاكم بر ايران سه نفر ديگر از اين تظاهركنندگان را در ماه گذشته به مرگ محكوم كرده بود. آيا ممكن است انقلاب ديگري همچون 1979 عليه خامنه‌اي و احمدي‌نژاد صورت بگيرد. كان كافلين سردبير امور خارجي ديلي تلگراف پاسخ داد: مردم ايران خواهان تغيير هستند رژيمي كه خميني برپا كرد بهشدت توسط سپاه پاسداران، شبه‌نظاميان بسيج و نيروهاي امنيتي حفاظت مي‌شود و مقابله با آن مشكل است. دختران و پسران ايراني بسيار شجاعانه عمل كرده‌اند و قيمت زيادي براي آزادي داده‌اند.

مجري برنامه پرسيد: ما خبرهاي تكاندهنده‌يي درمورد مجازاتها و شكنجه و اعدامها در زندانهاي رژيم ايران ميشنويم.

كان كافلين پاسخ داد: دقيقاً همين است. اين هفته پزشكي كه از شكنجه در يكي از زندانها خبر داده بود در شرايطي مشكوك درگذشت. ما با رژيمي بيرحم مواجه هستيم كه هركس را كه در مقابلش بايستد سركوب ميكند.

سردبير امور خارجي ديلي تلگراف، در پاسخ به اين سؤال كه آيا سياست تعامل اوباما با رژيم ايران روي برنامه اتمي اين رژيم به نتيجه‌يي خواهد رسيد؟ يا تنها اتلاف وقت است پاسخ داد: ما با رژيم ايران شش سال است گفتگو كرده‌ايم. اوباما هم نزديك به يكسال است كه با اين رژيم سياست تعامل داشته است. در تمام اين مدت رژيم ايران روي برنامه اتمي‌ كار كرد. اين درحالياست كه زمان بسيار حساس است. زمان در حال اتمام است و فكر ميكنم چند ماهي بيشتر نمانده است. وي گفت رژيم ايران با كش دادن مذاكرات مشغول وقت كشي است اين در حاليست كه در تمام مدت تأسيسات غني‌سازي در حال كار بوده‌اند و به سطحي مي‌رسند كه خودشان بمب توليد كنند

رادیو فرانسه

دومین بیانیه سازمان گزارشگران بدون مرز در باره ایران

این دومین بیانیه این سازمان بین المللی دفاع از آزادی بیان و روزنامه نگاران طی ده روز گذشته است که به ایران اختصاص داده می شود. در بیانیه امروز گزارشگران بدون مرز از جمله آمده است ، علی رغم محکومیت روشن ایران از سوی سازمان ملل متحد ، این کشور به شکنجه روزنامه نگاران و دیگر مخالفان زندانی در عدم شفافیت کامل و در پشت درهای بسته دامه می دهد.

مجمع عمومی سازمان ملل باید برای بازداشت ها و محکومیت های غیرقانونی و خود سرانه روزنامه نگاران و مخالفان و فعالان سیاسی جمهوری اسلامی ایران را محکوم کند. در این بیانیه بار دیگر نسبت به وضعیت وخیم روزنامه نگاران زندانی، ازجمله احمد زید آبادی ، ساسان آقائی ، بهمن احمدی عموئی ابراز نگرانی شدید شده است.

دو روزنامه در محاق توقیف

در مورد دلیل توقیف روزنامه همشهری گزارش دقیقی منتشر نشده است. به گزارش خبرگزاری ایرانی "ایلنا" روزنامه خبر که در محافل رسانه ای، به روزنامه منتسب به طیف لاریجانی مشهور بود، از امروز انتشار مکتوب خود را متوقف کرد.
به گزارش همین خبرگزاری روزنامه "خبر" اگرچه روزنامه اصولگرا محسوب می شد، اما مشی انتقادی نسبت به عملکرد دولت احمدی نژاد داشته و سیاست های اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی دولت را به چالش می کشیده است.
آیا آنگونه که خبرگزاری ایرانی وانمود می کند، روزنامه خبر قربانی رقابت های پیدا و پنهان دو جناح احمدی نژاد و علی لاریجانی رئیس مجلس اسلامی شده است؟

بی بی سی فارسی

توقیف روزنامه همشهری تائید شد'

معاون وزیر ارشاد می گوید روزنامه همشهری از سوی هیات نظارت بر مطبوعات به علت انتشار عکسی از معبد بهایی ها در هند توقیف شده است.

پیشتر خبرها حاکی از آن بود که برخی رایزنی ها منجر به رفع توقیف این روزنامه شده است.

محمدعلی رامین، دبیر هیات نظارت بر مطبوعات در گفت و گویی خبر توقیف این روزنامه را تائید کرده است.
این آگهی در نیم صفحه اول روزنامه چاپ شده بود و تصویر آن مربوط به معبد "مشرق الاذکار" در شهر دهلی نو پایتخت هند است. این معبد در سال 1986 به وسیله یک معمار ایرانی به نام فریبرز صهبا به شکل نیلوفر آبی ساخته شده است. این بنا از جمله بناهای مورد علاقه گردشگران به حساب می آید.




دویچه وله صدای آلمان


مبارزه نسل جوان ایران برای آزادی


مجله آلمانی "اشپیگل" در شماره این هفته خود گزارشی دارد درباره فریبا پژوه، روزنامه‌نگار ایرانی، که از ۳۱ مرداد تاکنون در زندان اوین است. "اشپیگل" در نمونه فریبا پژوه، روزگار مبارزان جوان ایران را به تصویر می‌کشد.
ولریکه پوتس و ماتیو فون رور، دو خبرنگار کارشناس خاورمیانه "اشپیگل"، گزارش خود را به نحوی تنظیم کرده‌اند که خواننده آلمانی بتواند تصوری عینی‌تر از شیوه رفتار دولت جمهوری اسلامی با روزنامه‌نگاران و نسل جوان معترض ایران داشته باشد.

تماس تلفنی سازمان اطلاعات و امنیت جمهوری اسلامی با فریبا پژوه آغازگر گزارش است: ماموران امنیتی می‌خواهند با خبرنگار و وبلاگ‌نویس جوان صحبت کنند. فریبا پژوه حدس می‌زند که حادثه‌ا‌ی ناگوار در انتظار اوست. چند روز بعد، در اولین روز از ماه رمضان، چند مرد برای دستگیری او می‌آیند و صبر می‌کنند تا او و مادرش، با دستانی لرزان با چای و خرما افطار کنند.
«ماموران مؤدبی که دروغ می‌گویند» مادر فریبا پژوه تعریف می‌کند که مردان «مؤدب بوده‌اند» و یک ساعت تمام کمدها، کشوها و کامپیوتر را بازرسی کرده‌اند. مردان فریبا را با خود می‌برند، قول می‌دهند که او را پس از یک ساعت بازگردانند؛ دروغ می‌گویند.
"اشپیگل" فریبا پژوه را زنی ظریف با چهره‌ای دخترانه و زیبا توصیف می‌کند که از آن آخرین شب مرداد ماه تا امروز در بند ۲۰۹ زندان بدنام اوین به سر می‌برد؛ یکی از بیش از صد روزنامه‌نگار و وبلاگ‌نویسی که رژیم ایران در پی اعتراضاتی که به اعلام نتایج انتخابات به نفع محمود احمدی‌نژاد شد، دستگیر کرد.
"اشپیگل" می‌نویسد که فریبا پژوه در زندان از افسردگی و نامنظم بودن ضربان قلبش که ناشی از فشار عصبی است، رنج می‌برد. خانواده او در نخستین ماه اجازه دیدار با او را نیافتند، سپس به آنها اجازه داده شد هر هفته یک بار فرزندشان را ببینند که آن‌هم گاه رعایت نمی‌شد. وکیل او هرگز با او صحبت نکرده و تازه پس از دو ماه فهمیده که اتهام موکلش در ابتدا جاسوسی و سپس "تبلیغ علیه نظام" بوده است.

جوانی‌ای مصروف به کسب آزادی


"اشپیگل" می‌نویسد: «فریبا پژوه متعلق به نسلی از ایرانیان است که از همان دوره جوانی برای دست یافتن به آزادی می‌رزمند.» او را نخستین بار هنگامی که ۱۸ سال داشت، دستگیر کردند؛ روزنامه‌نگار شد و برای روزنامه‌های اصلاح‌طلب درباره موضوعهای اجتماعی نوشت.

او را در سال ۲۰۰۸ برای بار دوم دستگیر کردند؛ وقتی که همزمان با انتخابات ریاست جمهوری آمریکا می‌خواست به آن کشور سفر کند: «هنگامی که امسال اعتراضات علیه رژیم کشور را به لرزه درآورد، شبانه‌روز به عنوان مترجم برای خبرنگاری کلمبیایی کار می‌کرد و این امری بود که باعث مظنون‌تر شدن بیشتر مقامات به او می‌شد. به دوستانش گفته بود که می‌داند در خطر است، اما آرزوی آینده‌ای بهتر را برای ایران دارد.» فریبا پژوه در وبلاگ خود نوشته بود که قلم دشمن جهالت است و او به قلم خود قسم خورده است.


ماه‌ها زیر بازجویی

"اشپیگل" در مورد وضعیت حبس این روزنامه‌نگار جوان ایرانی گزارش می‌دهد؛ اینکه ماه اول را در "قبر" گذرانده، مفهومی که به اتاقک‌های زیرزمینی در اوین اطلاق می‌شود.
در زندان انفرادی بوده، جایی که جسم و روح با هم فرسوده می‌شود؛ زندانیان چند بار در روز برای بازجویی احضار می‌شوند، کتک می‌خورند و بدنشان را بازرسی می‌کنند. آنان پس از مدتی می‌توانند با وجود چشم‌بندی که بسته‌اند، بازجوهای خود را از هم تشخیص دهند: از روی کفش آنها یا میزان خشونتی که به کار می‌گیرند. بازجوها کتک می‌زنند، تهدید می‌کنند، فحش می‌دهند، بعد سعی در فریب دادن می‌کنند که اگر اعتراف کنی، به زودی آزاد می‌شوی.
فریبا پژوه را پس از یک ماه در اوین به طبقه بالاتر منتقل می‌کنند. جایی که یک هم‌سلولی دارد، هنگامه شهیدی، که او هم خبرنگار است. این دو دست به اعتصاب غذا می‌زنند. پس از پنج روز هر دو را به بیمارستان انتقال می‌دهند. هنگامه شهیدی آزاد می‌شود، فریبا پژوه به سلولی جدید منتقل می‌گردد.
به گزارش "اشپیگل"، فریبا پژوه هم‌اکنون در اتاقکی به مساحت۱۰ متر مربع به سر می‌برد، با سوراخی کوچک که از آن نور به درون می‌تابد. سلول شب‌ها سرد است. او باید روزانه ۸ قرص بخورد: سه قرص برای قلبش، سه قرص ضدافسردگی و ۲ قرص خواب.

به خانواده‌ها "قول رسیدگی" می‌دهند

خانم فریده پژوه، مادر فریبا، می‌گوید که هنوز هم دخترش را هر روز برای بازجویی می‌برند. دخترش وضع روحی خوبی ندارد و موهایش با وجود سن کم، سپید شده است. مادر هر روز از این اداره به آن اداره می‌رود، قول‌های بسیاری به او می‌دهند. سازمان‌های حقوق بشر برای آزادی دخترش تلاش کرده‌اند، اما هیچ اتفاقی نیفتاده است. با وجود آنکه گفته شده مدارک پرونده تکمیل است، اما خبری از موعد برگزاری دادگاه نیست.

اشپیگل" می‌نویسد، هفته پیش خانواده فریبا پژوه از سر استیصال ۸ ساعت در دادگاه انقلاب بست نشست تا توانست با دادستان تهران، عباس جعفری دولت‌آبادی، دیدار کند که مثل دیگران به آنها قول داد که به موضوع رسیدگی خواهد کرد.
العربیه فارسی

خاموش کردن صدای مخالفان در اینترنت

رابرت تیت گاردین

ايران درصدد است با راه اندازی کميته ويژه ای موسوم به پليس اينترنت، تنها راه باقيمانده برای ابراز وجود مخالفان سياسی کشور را مسدود کند.

تيم 12 نفره ای که تحت سرپرستی دادستان کل فعاليت می کند، وب سايت ها را به طور مرتب مورد نظارت قرار داده و عليه کسانی که به «نشر اکاذيب» و يا «توهين» عليه نظام اسلامی دست می زنند، اقامه جرم خواهند کرد. اعضای اين گروه از نيروی انتظامی و ساير قسمت های امنيتی کشورتشکیل شده اند.

العربیه در ادامه بنقل ازگاردین مینویسد...
هر چند اعلام شده اين کميته به طور کلی به مبارزه با جرائم اينترنتی مشغول خواهد شد، اما ماهيت سياسی آن مؤکداً عليه «توهين و نشر اکاذيب» است؛ واژه های آشنائی که از پس از انتخابات برای توصيف اقدامات مخالفان به کار رفته است.
دولت همچنین روند خاصی برای ثبت و نام نويسی برای وبلاگنويس ها درنظر گرفته است. بسياری از وبلاگنويس ها در کشور بازداشت شده اند و به زندان محکوم شده اند. دولت سه سال پيش دسترسی به اينترنت پرسرعت را برای منازل ممنوع اعلام کرد تا از دانلود فيلم های غربی و پورنوگرافی پيشگيری کند.

بااين حال، استقرار واحد ويژه جرائم اينترنتی بيانگر تشديد سرکوب و خفقان اينترنتی است که در مقطع پس از تظاهرات خيابانی در محکوميت انتخاب مجدد احمدی نژاد به راه افتاده است.

روز پس از انتخابات خرداد ماه ايران، سرعت اينترنت تا حد زيادی پائين رفت و دسترسی به فيس بوک و ياهو مسنجر-ابزار ارتباطی بسياری از فعالان- امکان پذير نبود. در همين حال، معلوم شد ايران تجهيزاتی را خريداری کرده که به طور مشترک توسط شرکت های زيمنس و نوکيا توليد شده و برای نظارت بر ارتباطات اينترنتی کاربرد دارد. فاش شدن اين خبر، تحريم محصولات اين دو شرکت از سوی مشتريان و تظاهرکنندگان مخالف دولت را در پی داشت.


واشنگتن پست : قدرت معترضان در بوته آزمايش

پنج ماپه پس از آنکه انتخابات بحث انگيز رياست جمهوری ايران، بزرگترين تظاهرات ضددولتی ظرف سه دهه گذشته را در کشور به وجود آورد، به نظر می رسد جنبش مخالفان ايران از کنترل خارج شده و دچار انشعاباتی هم شده است. اين درحالی است که به تدريج بر مخالفت معترضان در مقابل اصرار رهبران خود برای حفظ نظام کشور و دولت مذهبی افزوده می شود.

به گفته تعدادی از معترضان، بسياری از ساکنان تهران که مخالف محمود احمدی نژاد هستند، موضع محکمی عليه رهبر کشور اتخاذ کرده اند و خواستار کنار زدن وی از قدرت اند. عده ديگری از مردم در جنبش اعتراضی نيز، طرفدار ايجاد تغييرات تدريجی هستند و نسبت به درخواست های افراطی هشدار می دهند.

هرچند معياری برای سنجش وزن هرکدام از اين دو گروه در اختيار نيست، اما ايرانی های حاضر در جنبش می گويند تعداد تظاهرکنندگانی که حاضر به سازش با هرم قدرت کشور نيستند در حال افزايش است. در ايران، حاکميت سياسی و دينی مبتنی بر مذهب شيعه در جريان انقلاب سال 1357 استقرار یافت و به سلطنت 2500 ساله آن کشور پايان داد.

واشنگتن پست ادامه میدهد به گفته بيش از ده ها تن از معترضان که با آنها مصاحبه شده است، بسياری از مخالفان پا را فراتر از مسأله تقلب در انتخابات گذاشته اند. مصاحبه شونده ها به دليل تبعات احتمالی، تنها خواستند از نام کوچک شان استفاده شود.

رضا، مهندس 28 ساله ايرانی، می گويد: "من نمی خواهم جمهوری اسلامی را حفظ کنم. من خواهان يک تغيير کامل، چيزی نزديک به يک انقلاب هستم." ساير مصاحبه شونده ها نيز نظر مشابهی داشتند و اعلام کردند سرکوب شديد دولت عليه معترضان، سبب تندتر شدن ديدگاه آنها عليه رهبران کشورشان شده است.

محمد، کارشناس رايانه که به دليل حمايت از اعتراضات از کارش اخراج شده است، می گويد: "آنها تغيير نخواهند کرد. ما هيچ راه ديگری به جز کنار زدن آنها از قدرت نداريم. اما واقعاً نمی دانم چطور بايد اين کار را بکنيم."

معترضان در جديدترين تظاهرات خيابانی خود در 13 آبان، با سردادن شعارهائی عليه رهبران ارشد ايران به جای شعارهای معمول حمايت از موسوی، راه افراطی تری را انتخاب کردند. ويدئوکليپ های ثبت شده توسط تلفن همراه که در اينترنت قرار داده شده، مردم را در حال پائين کشيدن و پاره کردن پوستر آيت الله خامنه ای رهبر عالی ايران نشان می دهد.

خامنه ای به عنوان وارث آيت الله روح الله خمينی- بنيانگذار جمهوری اسلامی - صاحب قدرت سياسی و دينی مطلقه در ايران است و از جايگاه مهمی برخوردار است.

از ديدگاه دولت، اعتراضات مردمی مهرتأييدی بر شائبه سرنگونی نظام سياسی ايران تحت حرکتی است که آنرا توطئه مورد پشتيبانی غرب می خوانند. به بيش از 100 سياستمدار، مخالف و دانشجو اتهاماتی وارد شده است و برخی از آنها، به سازماندهی و اجرای چنين توطئه ای محکوم شده اند.

به هين دليل، بعضی از معترضان نسبت به شعله ور ساختن اين شائبه ها و مقابله به مثل مقامات در برابر تشديد اقدامات افراطی هشدار می دهند.

مهدی، وبلاگنويسی که در تظاهرات 13 آبان حضور داشت، می گويد: "ما عليه دولت متحد هستيم اما درباره اينکه تا کجا بايد پيش برويم، اختلاف نظر داريم. پاره کردن عکس رهبر در اين جامعه کمی زيادی به نظر می رسد، نظام اسلامی خوبی هائی هم دارد... مخالفان ما اميدوارند تا ما اقدامات افراطی کنيم و آنها هم به ما برچسب ضد انقلاب بزنند."

بقيه با اين نظر مخالف بودند و گفتند بايد اجازه هرگونه تظاهرات صلح جويانه ای داده شود.

پريا، کارشناس زبان شناسی 28 ساله، که در تمامی تظاهرات مخالفان حضور داشته، می گويد: "ما بايد نشان بدهيم از کسی نمی ترسيم و به اطلاع رسانی به مردم درباره آنچه در کشور رخ می دهد، ادامه دهيم."
جنبش سبز که نام خود را از رنگ همايش انتخاباتی موسوی گرفته، جنبش گسترده ای است ولی انسجام ضعیفی دارد چرا که از اتحاد گروه هائی نظير روحانيون، سياسيون، خانواده های ناراضی طبقه متوسط و جوانان بوجود آمده است. برخی وابستگان جنبش، سکولار و برخی مذهبی هستند. بسياری از جوانان به دليل از دست رفتن آزادی های نیم بند خود همزمان با تلاش دولت جديد در کنترل زندگی خصوصی افراد، تحت فشار سنگينی هستند.

آنها از اينترنت، شعارنويسی، شب نامه و شبکه دوستان و آشنايان خود برای سازماندهی تظاهرات استفاده می کنند؛ روش هائی که نيروهای امنيتی موفق به مهار آن نشده اند.

با اين حال، فقدان رهبری و اهداف مشخص به همراه مواضع مبهم نامزدهای شکست خورده انتخاباتی در قبال نظام سياسی کشور و نيز ناممکن بودن حل و فصل مناقشات سياسی از طريق مناظرات عمومی، سبب شده حرکت های جنبش بسيار غيرقابل پيش بينی باشد.

پريا می گويد: "جنبش ما مانند يک پيکره بدون سر است. بايد رهبران واقعی از آن سر برآورند. درغير اينصورت، ما در آينده يا به سوی بهشت می رويم ويا جهنم."
علی هم گفت برای آينده ايران نگران است. او گفت در جريان تظاهرات 13 آبان و همزمان با هجوم پليس ضدشورش، ميان او همسرش در خيابان ولی عصر فاصله افتاد. او درحاليکه درهاله گازهای اشک آور و زير ضربه باتون نيروهای امنيتی و درميان مردمی که به اين سو و آن سو می گريختند، نااميدانه به دنبال همسرش می گشت، سرانجام همسرش را درحالی يافت که در گوشه ای به محاصره پليس درآمده است. البته درنهايت به همسرش اجازه دادند برود. اين جريان باعث شده او نتيجه گيری های تلخی بکند.

وی گفت: "اين باعث شد بفهمم در از دست دادن جان خودم يا همسرم برای جنبشی که اهدافش تعريف نشده، ترديدهائی دارم."

علی گفت: "هيچکس نمی داند چه اتفاقی رخ خواهد داد. ما همگی رهبران اين جنبش هستيم، اما نمیدانيم آن را به کدام سو می بريم."
منبع : واشنگتن پست

Keine Kommentare:

Kommentar veröffentlichen