Freitag, 6. August 2010

كميته بين المللي حقوقدانان براي دفاع از قربانيان سركوب قيام در ايران



كميته بين المللي حقوقداران طي كنفرانس مطبوعاتي در پاريس به محاكمه مسئولين قتل عام 67 زندانيان سياسي فراخوان ميدهد.

در جريان يك كنفرانس مطبوعات كه چهارشنبه 4 اوت برگزار شد, و در حضور شاهدان تقل عام زندانيان سياسي 67, كميته بين المللي حقوقدانان براي دفاع از قربانيان سركوب قيام در ايران شوراي امنيت سازمان ملل را فراخواند كه پرونده مسئولين قتل عام ها را بدست بگيرد و آنها در يك دادگاه ويژه بين المللي محاكمه شوند.

در 1988, بدنبال فتواي امام خميني, دهها هزار نفر از زندانيان سياسي كه اكثرشان هواداران مجاهدين خلق بودند در عرض چند ماه اعدام شدند. بنا بر بعضي ارزيابي ها كه يكديگر را تأييد ميكنند تعداد زندانيان اعدام شده در اين قتل عام بيش از 30000 نفر ميباشد.

كميته بين المللي حقوقدانان زير نظر ويليام بوردون در ژوئيه 2009 توسط حقوقدانان و وكلا در جهان تشكيل شد تا به دفاع از قربانيان سركوب قيام در ايران بپردازد.

كميته مشاهده ميكند كه بسياري از زندانيان سابق سياسي كه از قتل عام 1988 جان سالم بدر بردند بار ديگر دستگير شده اند و بعضاً همچون آقاي جعفر كاظمي محكوميت به مرگشان توسط ارگانهاي قضايي رژيم ايران تأييد شده است و در راهرو مرگ قرار گرفته اند.

در جريان اين كنفرانس آقاي مصطفي نادري يكي از شاهدين كه بخاطر وابستگي به سازمان مجاهدين خلق ايران,  11 سال در زندانهاي خميني بسر برده است كه پنج سال آن را در انفرادي بوده توضيح داد كه : «در زندان اوين كه 12000 زنداني سياسي محبوس بودند, بعد از قتل عام فقط 250 نفر باقي مانده بودند.»
آقاي نادري بعضي از اصلي ترين مسئولين كميته هاي مرگ را كه خميني تشكيل داده بود نام برد و گفت كه آنها همچنين در پست هاي مسئوليتهاي حساس هستند. اين افراد شامل :

-         ابراهيم رئيس, معاون دادستان تهران كه در حال حاضر نفر شماره دو قوه قضائيه است
-         مصطفي پورمحمدي , نماينده وزارت اطلاعات در كميته مرگ, كه در حال حاضر رئيس سازمان بازرسي است
-         غلامحسين محسني اژه اي, نماينده قاضي القضات رژيم در وزارت اطلاعات كه در حال حاضر دادستان كل ميباشد.
-         محمد مقيسه, مدير زندان گوهر دشت كه در حال حاضر يكي از قضاتي است كه محكوميتهاي مرگ عليه تظاهر كنندگان قيام 2009 را صادر ميكند.
اقاي نادري تأكيد كرد كه علي خامنه اي ولي فقيه رژيم نيز در اين قتل عام دست داشته است و افزود : «امروز رژيم تلاش ميكند كه شاهدان اين نسل كشي را حذف كند و مكانهايي شناخته شده گورهاي جمعي مثل خاوران در جنوب تهران را نابود سازد.»

دكتر صالح رجوي نماينده شوراي ملي مقاومت ايران در فرانسه نيز بر ضرورت پايان دادند به سكوت در مورد اين قتل عام تأكيد كرد و دولتهاي غربي را فراخواند كه نسبت به اين فراخوان واكنش نشان بدهند. دكتر رجوي كه خواهرش منيره در جريان قتل عام اعدام گرديده است گفت : «منيره همراه با دو طفلش دستگير شد چرا كه نامش رجوي بود. وي در 1988 فقط به جرم اينكه خواهر مسعود رهبر مقاومت است اعدام گرديد.»

رئيس سابق كانون وكلا ژيل پاروئل و وكيل برنار دارتول از اعضاي كميته بين المللي حقوقدانان دلايل حقوقي كه شوراي امنيت بايستي اين پرونده را دست بگيرد بازگو كردند. آنها گفتند كه رويه قضايي موجود در مرد نسل كشي در يوگسلاوي, در روآندا و در كامبوج , شوراي امنيت ملل متحد را داراي صلاحيت براي تشكيل دادگاه ويژه و محاكمه مسئولين قتل عام 1988 در ايران ميسازد.

كميته بين المللي حقوقدانان براي دفاع از قربانيان سركوب قيام در ايران
4 اوت 2010

Mittwoch, 4. August 2010

سالگرد انقلاب مشروطه مبارك باد

سالگرد انقلاب مشروطه مبارك باد

 


ستارخان
ستارخان
سالگرد انقلاب مشروطه و جنبش آزادیخواهانه مردم ایران بر رهروان و پیشتازان راه آزادی، بر مجاهدان و بر مردم قهرمان ایران مبارك باد.
 مجموعه كشاكشها، نشیب و فرازها و درگیریهای سیاسی و نظامی آن انقلاب عظیم كه امواجش سراسر ایران را در بر گرفت؛ گنجینه‌یی سرشار از تجربه‌ها و سنن مبارزاتی و آتشفشانی از انگیزشهای آزادیخواهانه و عدالت طلبانه به‌بار آورد كه پشتوانه‌یی برای همه جنبشهای پیشرو و رهایی‌بخش میهنمان گردید.
جنبشی ضداستبدادی و ضد ارتجاعی، كه طی آن ملت ایران برحاكمیت دوهزارو پانصدساله استبداد وارتجاع غلبه كرد ودررخدادهای بعدی اصالت وریشه داری خود را به‌اثبات رساند‌. جنبشی كه طی آن، پیشگامان مشروطه با استواری دربرابر مرتجعان ایستادند وبا پایداری ترقیخواهانه خود اصل حاكمیت ملت را به‌كرسی نشاندند.
اما متأسفانه آن انقلاب بزرگ، اندكی پس از پیروزی اولیه‌اش، با كشتار و خلع سلاح مجاهدان آزادی‌ستان، فرجام اسف‌انگیزی یافت. و در پایان، استعمارگران و بقایای مستبدین، با به‌خدمت گرفتن سازشكاران، و مرتجعان، سررشته امور را از دست دلسوزان راستین آزادی ربودند.از آن فرجام، تا امروز، صحنهٴ میهن ما، همواره صحنهٴ رویارویی دو نیرو بوده است. در یكسو، دنبالچه‌های محمدعلیشاه، شیخ فضل‌الله نوری، میرهاشم دوچی، اتابك و عین الدوله. و در سوی دیگر، نوادگان ستارخان، باقرخان، میرزاجهانگیرخان شیرازی، ملك‌المتكلمین، و همهٴ راهگشایان بزرگ آزادی.
 خونخواری محمدعلی‌شاهی و دجّالگری شیخ فضل‌اللهی
تحریف تاریخ، یكی از بیشمار جنایات دیكتاتورها در حق فرهنگ ملتهاست. ولی دارو دستهٴ آخوندهای دینفروش، نه تنها در جنایت بلكه در ذبح كردن فرهنگ مبارزاتی ملت ایران هم گوی سبقت از همهٴ دیكتاتورها ربوده‌اند. به‌نحوی كه خیانتكارترین عنصر ضد آزادی، عامل استبداد و استعمار، یعنی شیخ فضل‌الله نوری را كه توسط انقلابیون به‌مجازات رسیده، غسل تعمید می‌دهند.
بنابراین امروز پیش از قرائت تاریخ آن انقلاب، پیش از هر سخنی دربارهٴ مشعل فروزان آزادیخواهی مشروطه، باید بر این نكته تأكید كرد كه سخن از آزادی و آزادیخواهی و عدالت، و سردارانش، وظیفهٴ كسانیست كه امروز امانتداران راستین آن انقلاب اند و پرچم آزادیخواهی همان سرداران را درست رودرروی اخلاف همان مستبدان و مشروعه‌خواهان برافراشته اند و به‌آن افتخار می‌كنند.
آن روز كل داستان، داستان ترقی‌خواهی و آرزوی پیشرفت
در دلهای مردمی بود كه زیر بار یك استبداد و ارتجاع مذهبی هم پیمانش، زندگیشان به‌تباهی كشیده شده بود.
«تفاوت صحنهٴ امروز ایران با اوضاع ایران در زمان انقلاب مشروطه، در این است كه رژیم فعلی، حكومت خمینی و دنباله‌هایش خونخواری محمدعلی‌شاه و دجّالگری شیخ فضل‌الله را، با هم، یكجا دارد.»
در طرف مقابل هم دقیقاً همینطوراست. مقاومت ایران، هم آرمان سرداران مشروطه یعنی آزادی خواهی و هم ارزشهایشان یعنی فدای حداكثر در این‌راه در خود جمع كرده و اكنون همهٴ نیروهای متنوع آزادیخواه و ترقیخواه و مجاهدان و مبارزان و مردم ستم دیده و زنان وجوانان سركوب شده را با هم نمایندگی می‌كند».
یك تفاوت مهم دیگر هم بین دیروز و امروز وجود دارد كه البته مهمترین تفاوت است. این‌كه اگر سر آن جنبش و تداومش را تا نهضت ملی و انقلاب ضد سلطنتی توانستند زیر آب بكنند، و باز مملكت را به‌دست دیكتاتوری و استعمار بسپارند، امروز دیگر مقاومت ایران به‌یمن رهبری پاكبازش راه چنین خیانتی را بسته ‌است.
در سالروز پیروزی جنبش مشروطه، برای بزرگداشت خاطرهٴ مجاهدان و جانفشانان آن انقلاب و پرچمداران جنبش آزادیخواهانه مردم ایران،،مروری بسیار كوتاه به‌سرفصلها و رخدادهای مهم انقلاب مشروطه می‌كنیم و یادواره‌ای از تاریخچه ‌‌آن‌را‌تقدیم می‌نمائیم.
مروری كوتاه به‌رخدادهای انقلاب مشروطه
یك سلطان مطلق‌العنان از سلسلهٴ قاجاریان، حاكم سرزمینی ملوك‌الطوایفی است كه در اقطاع گوناگون ، شاهزادگان و عوامل دربار شاه بر تمامی مردم حكم می‌رانند. دربار حكومتی و مشتی اطرافیان حكومت دست غارت و چپاول به‌اموال مردم گشوده‌اند. و هیچ عدالتخانه‌ای جز خواست حاكم خودكامه كه به‌نفع غارتگران و زیان مردم حكم قتل و دست وزبان بریدن می‌دهد وجود ندارد.
اما در بیرون از مرزهای این سرزمین به‌بند كشیده، انقلاب علیه استبداد فئودالی و حكومتهای خودكامه مدتهاست كه جریان دارد و حقوق بسیاری برای زحمتكشان كشورهای مختلف به‌رسمیت شناخته و زنان و مردان آن سرزمینها از كرامت و شأن انسانی بالاتری برخوردار شده‌اند. و اخبار این تحولات و پیشرفتها همه‌جا به‌گوش می‌رسد.
پیش از انقلاب مشروطه، مردان روشن‌بین و بااراده‌ای از ملت دربند ما، برای ترقی جامعه به‌پا خاسته‌بودند. بزرگمردانی مثل قائم مقام فراهانی و میرزا تقی‌خان امیركبیر. اما آن دوبزرگمرد، یكی به‌دستور محمدشاه و دیگری توسط ناصرالدین شاه قاجار و البته به‌تحریك آخوندهای مرتجع و با طرح و نقشه استعمار به‌قتل رسیدند.
جنبش مشروطه در شرایطی روی داد كه روابط فئودالی بر ایران حاكم بود. اما طبقهٴ نوظهور بورژوازی عمدتاً در بخش تجاری شروع به‌رشدكرده بود. و عملكرد تضادهای آن با مناسبات فئودالی حاكم بود كه مبانی اقتصادی-اجتماعی لازم را برای شكل‌گیری این جنبش فراهم كرد. حاكمیت روابط فئودالی علاوه بر وابستگی استبداد سلطنتی قاجار به‌روسیهٴ تزاری و انگلیس، كه در دوران حاكمیت قاجار بر ثروتها و مقدرات میهنمان حكمفرما شده بودند، توده‌های مردم را هم به‌شدت تحت فشار و فقر و محرومیت قرار داده بود و مانع هرگونه پیشرفت وترقی جامعهٴ ایران می‌شد.در واقع جان مردم از ستم و غارت اشراف درباری به‌لب آمده بود. بورژوازی نوپا كه از امنیت و تضمین قانونی و حقوقی برخوردار نبود و سلطهٴ استعمار هم راه رشد و گسترش ‌‌آن‌را‌بسته بود خواستار ایجاد تغییراتی در مناسبات حاكم بود.
 زمینه‌های انقلاب مشروطه  
نزدیك به‌دو دهه قبل از مشروطه، اولین جنبش بزرگ اجتماعی كه درایران به‌وقوع پیوست، جنبش تنباكو بود كه با پیروزی مردم بر شاه مستبد قاجار به‌اتمام رسید. ما دراین مرور كوتاه به‌بررسی این جنبش كه به‌سهم خود یكی از زمینه سازهای جنبش مشروطه بوده نمی‌پردازیم و مستقیما وارد زمینه‌های عینی جنبش مشروطه می‌شویم.
درجنبش مشروطه اولین جرقه‌های اعتراض وقتی زده شد كه یك پیمان گمركی در اواخر سال 1282 شمسی با روسیه تزاری بسته شد.. درآن زمان یكی از سر سپردگان روسیه به‌نام 'نوز'( یا مسیونوز) كه اهل بلژیك بود وزارت گمركات ایران را به‌عهده داشت. این پیمان،از یكطرف به‌ضرر تجار بود، چون از كالاهائی كه از روسیه وارد می‌شد عوارض كمتری گرفته می‌شد، و طبیعی بود تُجاری كه با كشورهای دیگر مراوده داشتند ضرر می‌كردند، از طرف دیگر هم باعث از رونق افتادن كارگاهها و معدودكارخانه‌هائی بود كه درایران وجود داشت.
عناصر مترقی و روشنفكران، با تاثیر پذیرفتن از پیشرفت‌های اقتصادی و سیاسی و فرهنگی كشورهای اروپایی كه خود مناسبات فئودالی را پشت سر گذاشته بودند نقش موثری در گسترش آگاهیهای سیاسی در ایران ایفا نمودند.
هم‌چنین فرهنگ و سنن ملی و سمبلهای ملهم از اسلام انقلابی زمینه‌های ذهنی مناسبی برای رشد انگیزه‌های مبارزاتی در میان مردم به‌وجود می‌آورد.
عامل خارجی دیگری هم كه، امكان رشد جنبش را فراهم كرد، تضاد بین سیاست دولت انگلیس ودولت روسیهٴ تزاری بود. هواخواهان سیاست روسیه خواهان سركوبی عریان خواستهای مردم بودند. و طرفداران انگلیس برای تضعیف حاكمیت، كه تحت نفوذ روسیه بود،، مكارانه از جنبشهای مردمی حمایت می‌كرد. عملكرد این تضاد، وحدت سیاسی سردمداران و كارگزاران حكومتی را نقض می‌كرد و امكان مناسبی برای گسترش جنبش آزادیخواهی به‌وجود می‌آورد.
در سالهای 1282 و 1283 قحطی وحشتناكی در ایران حكمفرما شد. این قحطی تقریبا در تمام شهرهای بزرگ مثل تهران اصفهان و مشهد، باعث شورشهای مردمی گردید. مردم به‌انبارهای غله كه به‌اربابان زمین و روحانیان ثروتمند و بازرگانان محتكر تعلق داشت حمله می‌كردند.
در تهران و سایر شهرها اعلامیه‌هایی علیه اتابك، نخست‌وزیر وقت منتشر می‌شد. تحت فشار این جنبش، مظفر الدینشاه اتابك را عزل، و فرد مرتجع دیگری به‌نام عین‌الدوله را به‌نخست‌وزیری گمارد. اما این اقدامات در اوضاع تغییری ایجاد نكرد و خشم و نارضایتی مردم بیشتر شد.
جنبش آغاز می‌شود
در اوایل 1284 با حركتهای اعتراضی و خودجوش مردم در تهران و تبریز، جنبش شكل متشكلی به‌خود گرفت. مردم تهران و تبریز از آنجا كه یكی پایتخت و دیگری ولیعهد نشین بود از خودكامگی و تجاوزات مأموران و نیروهای حكومت استبدادی درك عینی تری داشتند. در چنین موقعیت سیاسی- اجتماعی، علاءالدوله فرماندار تهران به‌دستور عین‌الدوله نخست‌وزیر وقت، برای این‌كه روی ناتوانی حكومت درحل مسائل مردم سرپوش بگذارد، روز بیستم آذر 1284 یكی از تجار خوشنام تهران رابه بهانه افزایش بهای قند شلاق زد.
این عمل بهانه‌ای شد برای طغیان خشم مردم. دكانها و بازارها و كارگاهها بسته شد. مردم در اعتراض به‌این عمل، در مسجد شاه گرد آمدند. این تجمع با تهاجم چماقداران و مواجب بگیران حكومت قاجار به‌صحنهٴ درگیری مردم و عوامل حكومتی تبدیل شد. و باعث شد كه گروه انبوهی از مردم و بازاریان، به‌همراه دو تن از روحانیون، یعنی سید محمد طباطبایی و سید عبدالله بهبهانی كه از خواست مردم حمایت می‌كردند به‌اعتراض در حرم حضرت عبدالعظیم متحصن شوند. در این تحصن اصلی‌ترین خواسته‌های مردم عبارت بود از: تأسیس عدالتخانه یا دادگستری، بر كناری 'نوز'بلژیكی از وزارت گمرك و.بركناری علاالدوله از حكمرانی تهران.
این خواستها در جهت بهبود شرایط تجارت و تخفیف نفوذ روسیه بود. چون‌كه سختگیری‌های نوز بلژیكی در رأس گمركات ایران تجار را تحت فشار شدید قرار داده بود. هم‌زمان با ادامه یافتن تحصن در حرم حضرت عبدالعظیم و تعطیلی بازار، موج اعتراضات مردم تهران روزبروز گسترده‌تر می‌شد تا این‌كه مظفرالدین شاه ناگزیر شد خواسته‌های مردم را بپذیرد. ا لبته هدف خواباندن اعتراضات مردم بود كه عملی شد اما مخالفتها كماكان ادامه داشت،
به رغم این‌كه تحت فشارجنبش مردم ، عین الدوله نخست‌وزیر وقت اعلام می‌كندكه به‌زودی عدالتخانه افتتاح خواهد شد، اما در اوایل اردیبهشت سال 1285 با تأسیس این عدالتخانه مخالفت می‌شود. در همین زمان در شهرهای دیگر نیز بر اثر تنگدستی و فقر شدید شورشهای مردمی گسترش می‌یافت. اما از سوی حكام مستبد سركوب می‌شد، ازجمله، مردم فارس علیه شعاع‌السلطنه حاكم این نواحی شوریدند. مردم مشهد براثر گرانی شدید نان و گوشت كه توزیع هر دو در انحصار یكی از وابستگان حكومت بود شورش بپا كردند. در این واقعه به‌دستور آصف‌الدوله حكمران خراسان به‌روی مردم آتش گشوده شد و حدود چهل تن كشته و تعداد زیادی زخمی شدند. در اواسط تیر ماه همان سال 1285 ، حدود سه هفته بعد از این‌كه گروهی از زنان با دسته‌ای از سربازان و قزاقها، درگیر شده بودند، بیرون آمدن زنان از خانه‌هایشان حتی در طول روز هم ممنوع شد و هر زنی را كه در خیابانها می‌دیدند دستگیر می‌كردند.
حكومت استبدادی برای سركوبی مردم، سخنرانان را دستگیر كرده ودر سركوب اعتراضات قریب به‌هفتاد تن از مردم تهران را كشتار كرد. اما مردم به‌تحصن‌بزرگتری در حرم حضرت معصومه دست زدند و اعلام حكومت مشروطه به‌جای بر قراری عدالتخانه در صدر خواسته‌های جنبش قرار گرفت. سر انجام با اوجگیری اعتراضات مردم تهران و اغلب شهرها و حمایت بعضی مراجع نجف از این تحصن،كه تعداد آن به‌هزار تن می‌رسید، مظفرالدین شاه مجبور به‌پذیرش مشروطیت گردیده ودر 14 مرداد سال 1285 شمسی رسماً فرمان مشروطیت را امضا و ‌‌آن‌را‌اعلام كرد. اولین فرمان البته نواقصی داشت كه مورد قبول مردم قرار نگرفت و اعتراض ادامه یافت. مظفرالدین شاه تسلیم شد و فرمان كامل را متعاقبا صادر و اعلام داشت. ایران صدور فرمان مشروطه را جشن گرفت.
مقدمات تشكیل اولین مجلس شورای ملی

اولین مجلس شورای ملی
در سال 1285، پس از یكسال جنبش و حركت و پس از امضای فرمان مشروطه، صحنهٴ سیاسی ایران دگرگون شده بودمقدمات تشكیل نخستین مجلس شورای ملی و انتخابات در تهران و شهرهای بزرگ فراهم می‌شود، فعالیت توده‌های وسیع مردم به‌صورت انتشار چشمگیر روزنامه‌ها و رشد انجمن‌ها و جمعیت‌های انقلابی تجلی می‌كرد. به‌طوری كه در تهران بیش از 130 انجمن در ماههای اولیهٴ جنبش تشكیل شده بود و بیش از 150 روزنامه و مجله درا یران آن روز منتشر می‌گردید.
شعر رنجبر از روزنامهٴنسیم شمال:
ای كسبه مژده بده با نبات رفع شد از رنجبران مالیات
كـــــار تمام كسبه نفع شد مالیه از جمع شما رفع شد
زحمت دولت ز شما رفع شد رفع شد از رنجبران مالیات
شاه و دربار از این پس سعی داشتند از انتشار خبر آن به‌دیگر شهرها جلوگیری نمایند تا در مرحله بعد بتوانند در تهران نیز دستاوردهای جنبش را پایمال كنند.
جنبش خلق قهرمان تبریز
در تبریز كه محمد علی میرزا به‌عنوان ولیعهد و حاكم آذربایجان در ظلم و غارت و چپاول هیچ حد و مرزی نمی‌شناخت مردم بیست تن از سران جنبش را به‌عنوان انجمن
نظارت بر انتخابات برگزیدند و هر یك از اصناف نیز برای خود نماینده‌ای انتخاب كردند تا با همكاری انجمن به‌امور انتخابات رسیدگی نمایند و به‌این ترتیب انجمن محلی تبریز تأسیس گردید.
هم‌زمان، سران مترقی جنبش تبریز ازجمله كربلایی علی موسیو، حاجی رسول صدقیانی، حاجی علی ‌دوافروش و تعدادی دیگر به‌تأسیس یك تشكیلات مخفی به‌نام مركز غیبی همت گماشتند.رهبران مركز غیبی از همان ابتدای تأسیس اين مركز دست به‌تشكيل هسته‌های مسلح زدند كه به‌نام مجاهد معروف شدند. این مركز هم‌چنین بادادن رهنمودهای انقلابی به‌مجاهدان عملاً حركت‌های مردمی را رهبری می‌كرد.

در روز هجدهم دیماه 1285 مظفرالدین شاه مرد و محمد علی میرزا به‌جای وی نشست. او از همان آغاز ستیزه‌جوئی خود با مشروطه را به‌نمایش گذاشت. واز همان ابتدا نزد بهبهانی و طباطبائی به‌بدگوئی از انجمن تبریز پرداخت‌.
در حقیقت طبقه ٌ بورژوازی تجاری، تاجران سرمایه‌دار و روحانیون وابسته به‌آنها، به‌محض این‌كه فرمان مشروطیت صادر شد و در قدرت سهیم شدند دیگر از ادامهٴجنبش سرد شدند. چراكه خواست آنها از ابتدا هم یك انقلاب تمام عیاراجتماعی نبود. بلكه رفع موانع و فشار روى تجار و محدودیتها و اخاذیهای گمركی را می‌خواستند. اما تودهٴ محروم مردم چیز دیگری می‌خواست. بنابراین آنها هم جذب نمایندگان خودشان یعنی سران سازش ناپذیر و مقاوم جنبش شدند.
از اینطرف هم فئودالها و زمینداران بزرگ، نمایندگان خودشان را برای جلوگیری از جنبش به‌پیش می‌فرستادند. یكی از این نمایندگان فئودالها، و سر جریان ارتجاعی، آخوند شیخ فضل‌الله نوری بود كه تحت عنوان اسلام و با عنوان مشروعه‌خواهی به‌كمك محمدعلیشاه آمد. آخوند مرتجع شیخ فضل‌الله نوری وایادیش كه شدیدا از منافع فئودالهاو زمینداران بزرگ حمایت می‌كردند، با تأسیس مدارس جدید، ایجاد كارخانه، با هر گونه آزادی و حتی روزنامه خواندن مخالف بودند.
از روز 29 خرداد 1286شیخ فضل ‌الله نوری به‌همراه آخوندهای هم سنخ خود به‌بهانه عزاداری به‌مناسبت وفات حضرت فاطمه در مسجد جمعه‌ی تهران تحصن كردند و چادر زدند و به‌سخنرانی علیه جنبش آزادیخواهانه مردم پرداختند.اما مردم چادرهای مرتجعین را برچیدند. مخارج این تحصن به‌طور مخفیانه توسط اتابك صدراعظم شاه تامین می‌شد. 
اعدام اتابك وخنثی شدن موقت توطئه دشمنان
در روز 8 شهریور سال 1286 شمسی عباس آقا صراف یكی از مجاهدان وابسته به‌انجمن آذربایجانیهای مقیم تهران با شلیك چند گلوله، اتابك را كه در حال خروج از مجلس بود به‌سزای اعمالش رساند.
اعدام اتابك كه قوی‌ترین نقطه اتكاء دربار برای از بین بردن آزادیخواهان بود، دل‌های درباریان را پراز ترس كرد، محمدعلی‌شاه فورا به‌مجلس آمده و سوگند دلبستگی به‌مشروطه خورد.
در همین ایام، قراردادی بین روس و انگلیس به‌امضاء رسید كه به‌قراداد 1907 معروف است. دراین قرارداد روس و انگلیس، بین خودشان، ایران رابه دو منطقه تحت نفوذ تقسیم كردند شمال ایران تحت نفوذ روسیه تزاری و جنوب تحت نفوذ انگلیس قرار می‌گرفت. محمد علی شاه كه از سیاست استعمار پیروی می‌كرد بر آن شد تا این‌بار با تهاجمی گسترده هر چه زودتر كار مجلس و جنبش آزادیخواهانه مردم را یكسره نماید.
در روز 23 آذر دسته‌های اجیر شده قداره بند و ولگرد و هم‌چنین سرایه‌داران و فراشان و قاطرچیان دربار همراه با تعداد زیادی از سربازان و نظامیان وابسته به‌شاه در میدان توپخانه چادر زدند و كانونی علیه جنبش بر پا كردند. آخوند شیخ فضل‌الله نوری در رأس جمع كثیری از آخوندهای مرتجع نیز به‌زودی به‌این جمع پیوستند.
اما نیروی مسلح مردمی و مشروطه طلبان برای دفاع از آزادی در اطراف مجلس تجمع كردند، مجاهدین تبریز هم به‌صاحب منصبان نظامی آذربایجانی در تهران هشدار دادند كه اگر متعرض مجلس بشوند خانه‌هایشان در آذربایجان ویران خواهد شد، با این اقدامات و مقاومتها، توطئه دربار و ارتجاع در این مرحله با شكست روبرو شد.
محمد علی شاه قاجار برای انجام توطئه‌هایش علیه مشروطه دست به‌دامن روسیه تزاری شد‌. در اواخر فروردین 1287 قوای روسیه تزاری وارد خاك ایران شده و به‌چندین روستای مرزی آذربایجان حمله كردند،
در روز 18 خرداد 1287 محمد علی شاه كه از چند روز قبل در باغشاه مستقر شده بود اعلامیه‌ای تحت عنوان راه نجات منتشر كرد و در آن آزادیخواهان را به‌سبك آخوندهای مرتجع، مفسد ‌خواند‌.
با انتشار این اعلامیه بار دیگر انجمنها در تهران به‌جنب و جوش در آمده و از فردای آن روز نزدیك به‌انجمن در مدرسه سپهسالار و میدان بهارستان تجمع كردند. سخنرانان آزادیخواه و مردمی مثل ملك‌المتكلمین و یا سید جمال‌الدین واعظ هم با سخنان پرشور خود مردم را به‌ایستادگی دعوت كردند
روزنامهٴ نسیم شمال:
« هله ای گروه مجاهدین، بشوید همره و یك دله
بكشید بر سر مستبد ز مداد خون خط باطله
روز 22 خرداد1287 به‌دستور محمد علی شاه، قزاقها در دروازه‌های دوشان تپه و شمیران توپهای خود را رو به‌مجلس شورا مستقر كردند، نمایندگان سازشكار فورا مجلس را ترك كرده و از شاه خواستار نرمش شدند.
نمایندگان درجه اول تهران (یعنی طباطبائی و بهبهانی) از روز جمعه 29 خرداد دوباره انجمنها را به‌تجمع در مدرسه سپهسالار و اطراف مجلس فراخواندند اما برای آنها شرط گذاشتند كه با خودشان سلاح همراه نیاورند! انگار كه مردم را به‌میهمانی دعوت می‌كردند!! »
اما سران جنبش تبریز مردم را به‌خیزش با سلاح ‌خواندند. و این تفاوت دوقطب جنبش بود.
كسروی در كتاب تاریخ مشروطهٴ دراین‌باره می‌نویسد:
«.... توده نیرومندی بشمار می‌آمدند و در میانشان كسان جنگجو و زبردست بسیار یافت می‌شد، اینان نه آن بودند كه در برابر بریگاد قزاق زبون گردند، چیزی كه هست سرانی برای راه‌بردنشان (رهبریشان)نمی‌داشتند».
مردم تبریز با آشكار شدن توطئه خائنانه محمدعلی شاه برای انهدام مجلس درتهران و قلع و قمع آزادیخواهان، به‌جنب و جوش درآمدند.شهر تبریزهم از همان روز شنیدن خبر تهدید توپ باران مجلس یكپارچه شور و خروش بود. خیلی از مجاهدین تبریزی خواستار اعزام به‌تهران برای كمك به‌مجلس بودند ،.در همین رابطه زنان آذربایجانی بسیار فعال شده بودند، ، به‌طور خاص زنان تبریزی با كمك‌های مالی و فروش زیورآلات و جواهرات خودشان در تأمین هزینه اعزام مجاهدان به‌تهران فعالآنه شركت داشتند،.
27 خرداد1287، 300 تن از مجاهدان و ازجمله ستارخان و باقرخان از تبریز روانه تهران شدند، اما هنوز چند فرسخ از تبریز دور نشده بودند كه خبرحمله نیروهای محمدعلی‌شاه به‌مركز غیبی در تبریز می‌رسد ، ستارخان برای مقابله به‌تبریز برمی‌گردد.
توپ باران مجلس و سركوب مشروطه خواهان
اول تیرماه 1287 ، محمدعلی‌شاه قصد خود را برای محو آزادی و استقرار مجدد دیكتاتوری مطلقه سلطنتی كاملاًً علنی كرده، تلگرافی به‌این مضمون به‌شهرهای ایران مخابره نمود.
«این مجلس برخلاف مشروطیت است، هر كس منبعد از فرمایشات ما تجاوز كند، مورد تنبیه و سیاست سخت خواهد بود».
روز سه‌شنبه 2 تیرماه 1287، نیروهای قزاق و سربازان دولتی مجلس را به‌محاصره خود درآوردند.به دستور لیاخوف فرمانده روسی بریگاد قزاق، توپ‌ها به‌غرش درآمدند و مواضع مجاهدان را زیر آتش گرفتند.
درظهر روز دوم تیرماه 1287 بعد از مقاومتی كوتاه، اما دلاورانه و خونین، مجلس به‌زانو درمی آید، برخی از آزادیخواهان كه محمدعلی‌شاه به‌خونشان تشنه بود، در بعدازظهر همان روز در اطراف مجلس به‌اسارت نیروهای شاه در آمدند. ازجمله میرزا جهانگیرخان شیرازی، نویسنده و مدیر روزنامه صوراسرافیل، ملك‌المتكلمین، خطیب پرشورتهران كه همواره باشوری بسیار در دفاع از آزادی سخنرانی كرده بود، سلطان العلمای خراسانی، مدیر روزنامه روح‌القدس ، قاضی ارداقی و بسیاری دیگر. فردای آن روز میرزا جهانگیرخان و ملك‌المتكلمین به‌دست دژخیمان محمدعلی‌شاه و به‌دستور مستقیم او به‌شهادت می‌رسند. مورخین نوشتند : «مشروطه درسراسر ایران برچیده شد. و درهمه جا ایرانیان باردیگر گردن به‌یوغ خودكامگی گزارده و این تنها تبریز می‌بود كه ایستادگی می‌كرد». آخوندهای مرتجع با اتكاء به‌جهل و خرافات و تعصبات ارتجاعی در لایه‌های عقب‌مانده و با علم كردن شعار مشروعه در مقابل مشروطه و دست در دست سپاهیان محمدعلیشاه دیكتاتور یكباره برسر مجاهدان و مردم قهرمان تبریز ریختند.
روز دوم تیرماه هم‌زمان با بمباران مجلس، شجاع نظام مرندی باكمك تفنگچیان محله دوچی، به‌محلات مشروطه‌خواه وانجمن تبریز حمله بردند. اما مجاهدان تبریز پایداری كردند. حوادث آن روزها درآذربایجان به‌نقل از گزارش شاهدان و مورخان چنین بود:
- شجاع نظام مرندی كاری از پیش نبرد.
- پسر رحیم خان چلیپانلو هم واماند.
- عین‌الدوله والی آذربایجان و چهل هزار قوای تحت فرمان او كاری از پیش نبردند.
یكی از افراد محله دوچی مسیرآبی را كه به‌آسیابها می‌رفت منحرف كرد
«نان در شهر نایاب گردید و سختی بیشتر شد».
از ورود خوار و بار به‌شهر نیز جلوگیری شد
«هرروز جمعی اززنان و اطفال و فقرا از گرسنگی جان می‌دادند».
با شدت گرفتن تهاجمات قوای سركوبگر در روز 22 تیرمدافعان محله‌های «خیابان»، «مارالآن» و«نوبر» دست از مقاومت كشیدند و تسلیم شدند. خانه شادروان علی موسیو تاراج شد. ومردم از ترس آنكه خانه‌هایشان غارت بشود، به‌سردر خانه‌های خودشان بیرق سفید زدند. درچنین شرایطی بود كه ستارخان به‌همراه 20 مجاهد جان بركف،دلاورانه مقاومت می‌كرد. و این چنین بود كه باز هم تاریخ به‌ثبت رساندكه:
« این مرد عامی/ از یكسو اندازه دلیری و كاردانی خود را نشان داد/ و از یكسو مشروطه را به‌ایران بازگردانید،/ مشروطه از همه شهرهای ایران برخاسته تنها در تبریز باز می‌ماند،/ از تبریز هم برخاسته تنها در كوی كوچك امیر خیز بازپسین ایستادگی را می‌نمود،/. »
غیراز قشون 40 هزار نفره دولتی، سهام الدوله با فوج ملایر، و اقبال السلطنه ازماكو، به‌تبریز نزدیك می‌شدند.
ولی ستارخان/ با دسته كوچكی از پیرامونیان/ پروایی از این پیشامدها نداشت،/وقتی همه كویها دست از جنگ كشیدند/ و دولتیان بشهر درآمدند/ مجاهدانی كه سرفرو آوردن بدولتیان نمی‌خواستند/ به‌امیر خیز پناهیده در نزد او میبودند،/اینان با همه اندكی/ استوار می‌ایستادند.،/ اما هر كس می‌پنداشت ستارخان یا دستگیر می‌گردد/ و یا گریخته جان بدر می‌برد، /هیچ كس گمان نمی‌كرد كه او/ در برابر آن‌همه دشمنان خواهد ایستاد و فیروز هم خواهد گردید، راستی را/ باید بجوانمردی آنان آفرین خوانیم.
«روز 26 تیرماه، ستار خان با مجاهدانی كه تعدادشان به‌تن نیز نمی‌رسید بیرون رفت و در بازارچه صفی، بیرق روس را كه بر سردر خانه‌ها برافراشته شده بودند، با گلوله زده ‌‌آن‌را‌پایین انداخت و سپس بیرق‌های سفید را یكایك سرنگون كرد و اینچنین از امیرخیز تا عالی قاپو پیش رفت».
در تاریخ مشروطه ایران/ هیچ كاری باین بزرگی و ارجداری نیست،/ در سایه دلیری و كاردانی و پایمردی ستارخان/ باردیگر به‌همه كوی های تبریز بازگشته ، سپس نیز به‌همه شهرهای ایران باز گردید،
آن لكه سیاهی كه در نتیجه زبونی و كارندانی نمایندگان پارلمان و شكست آزادیخواهان تهران، بدامن تاریخ ایران نشسته بود ، این مرد با جانبازیها وپایداری خود آن‌‌را پاك گردانید،
روز سوم مهر، به‌فرمان عین‌الدوله تمامی قشون دولتی، از همه سو به‌شهر حمله بردند. و باز شكست نصیبشان شد.
روز 20 مهر محله دوچی كه كانون دشمنان مشروطه و آخوندهای مرتجع در تبریز بود مورد تهاجم مجاهدان قرار می‌گیرد ، شهر تبریز بكلی به‌تصرف مجاهدان درآمد.
درتهران، انبوهی از مردم از تبریزیان ستایش می‌كردند و مشروطه خواهی نشان می‌دادند. اما دربرابر طوفان انقلابی كه دوباره سرمی‌كشید، دولت‌های روس و انگلیس در اتحاد باهم توطئه‌ای را تدارك دیدند:
توطئه از این قرار بود : برای آن كه رهبری انقلاب به‌دست مجاهدان نیفتد، به‌رفتن شاه مستبد و روی كارآمدن یكی از دست پروردگان استعمار رضایت دهند.

فتح تهران و پیروزی انقلاب مشروطه
درپی پیشرفت كار مجاهدان تبریز، شور آزادیخواهی درسایر شهرها ازجمله در اصفهان و رشت، و مشهد و استرآباد، فروزان شد. درشهر رشت، كمیته‌ای از مجاهدان، به‌نام « كمیته ستار» به‌وجود آمده بود‌. یپرم‌خان ارمنی، معزّالسلطان و گروهی دیگر پرچم پشتیبانی از ستارخان و مجاهدین تبریز را برافراشته بودند‌. مجاهدان به‌فرماندهی این كمیته در 19 بهمن 1287 علیه حاكم دست نشانده‌ی محمدعلیشاه، شوریدند و حكومت رشت را به‌سپهدارتنكابنى، سپردند. روز 14 اردیبهشت به‌فرماندهی یپرم خان نیروهای دولتی را درهم شكستند و قزوین را فتح كردند.
یكی از میوه‌چینان انقلاب مشروطه سردار اسعد بختیاری در دیماه 1287 درپی شورش مردم، اصفهان را تصرف كرد. و بعد از آن كه مجاهدین رشت واصفهان تصمیم به‌فتح تهران گرفتند، با سپاهش به‌سوی تهران حركت كردند. سردار اسعد بختیاری روز 4تیر با هزار سوار بختیاری به‌قم رسید.و این هنگامی بود كه مجاهدین مستقر در قزوین بنا به‌پیشنهاد ستارخان و انجمن ایالتی تبریز تدارك تصرف تهران و سرنگون كردن محمد علیشاه را می‌دیدند. 
سرانجام روز جمعه 25 تیرماه شمسی 1288 بعد از سه روز درگیری، تهران به‌دست رزمندگان و مجاهدان راه آزادی فتح شد. با فتح تهران انقلاب مشروطه به‌پیروزی رسید. اما توطئه‌های مجدد ارتجاع و میوه‌چینان این انقلاب را به‌بیراهه كشاند.
درغروب روز 25 تیر 1288، چند ساعت بعد از سقوط استبداد و فرار محمد علیشاه، انبوهی از ملایان و درباریان و بازرگانان و كسانی‌كه تظاهر به‌همراهی با مشروطه آغاز كرده‌بودند،باضافه گروهی از آزادیخواهان تهران، دربهارستان انجمنی به‌نام « مجلس عالی» برپاكردند.این كمیسیون كابینه‌یی برگزید كه كلیه اعضای آن از وابستگان به‌دربار قاجاری یا دست پروردگان دو دولت روس و انگیس بودند. سپهدار تنكابنی رئیس دولت انقلاب! یعنی نخست‌وزیر ووزیر جنگ شد.
كابینه سپهدار نه تنها محمدعلیشاه را محاكمه نكردند، بلكه برای او مواجب و حقوق هنگفتی هم تعیین كردند. كسانی نظیر لیاخوف كه مجلس را بمباران كرده‌بود، تبرئه شدند‌.
با اینحال دراثر خشم وخروش مردم علیه مستبدین ودست‌نشاندگان آنها پنج نفر از مهره‌های جنایتكار استبداد و ارتجاع محاكمه و اعدام شدند. از‌جمله، آخوند شیخ فضل‌الله نوری، میر هاشم دوه‌چی و صنیع حضرت كه از مرتجعان و سركردگان مشروعه بودند.
 توطئه علیه ستارخان و مجاهدان آزادی ستان
بعد از آنكه كابینه‌‌ای از وابستگان به‌دربار استبداد قاجاری و دست پروردگان روس و انگلیس، برسر كار آمد، توطئه برای خلع سلاح مجاهدین به‌اجرا گذاشته شد. توطئه از اینجا شكل گرفت كه تلاش كردند، ستارخان و باقرخان را ازتبریز و مردم قهرمان آن جدا كنند. بهترین بهانه این بود كه او را برای دیدار سران دولت جدید به‌تهران دعوت كنند. در تلگرام‌هایی كه قبل از عزیمت ستارخان به‌تهران بین سفارت انگلیس و وزیر خارجه آن كشور مخابره شده، از اصرار روس به‌رفتن ستارخان و باقرخان به‌تهران، قبول انگلیس، وپافشاری دولت مركزی بر رفتن آن دو به‌تهران سخن به‌میان آمده و بخوبی نشان می‌دهد كه دعوت ستارخان به‌تهران از آغاز،توطئه‌ای برای خلع سلاح مجاهدان و از بین بردن آزادیخواهان و پرچمداران سازش ناپذیر انقلاب مشروطیت بوده‌است.
سردار و سالار انقلاب در نیمه فروردین 1289 با گروهی از مجاهدانشان وارد تهران شدند.در قدم بعدی سازشكاران برای ازمیان برداشتن ستارخان و باقرخان، تفرقه‌افكنی‌ها و اعتشاشات ناشی از درگیری‌های دسته‌های اعتدالی و انقلابی را بهانه كردند.
بعد از فتح تهران دو دسته عمده در مجلس به‌وجود آمد. دسته‌ای كه خود را باصطلاح انقلابی می‌نامید و ‌‌آن‌را‌سیدحسن تقی‌زاده، بعنی هما ن كسی كه در دوران قبام دلیرانه تبریز، از پشت پرده به‌كارشكنی علیه آزادیخواهان می‌كوشید، به‌وجود آورده بود. از سوی دیگر سردار اسعد بختیاری و عده‌ای دیگر دسته‌ای به‌نام دسته اعتدالی تشكیل داده بودند. این هردو دسته‌، بامجاهدین مخالفت داشتند.
اولین اقدام عملی دسته به‌اصطلاح« انقلابی» به‌قتل رساندن سیدعبدالله بهبهانی بود. قتل او در بین مردم تاثیر بدی گذاشت و طرفداران بهبهانی خواستار اخراج تقی‌زاده از مجلس شدند.. تقی زاده به‌استانبول گریخت.
قدم بعدی توطئه این بود كه كابینه با بهانه قراردادن قتل بهبهانی، تصمیم به‌جمع‌آوری ابزار جنگ از مجاهدان بگیرد. روز دهم مرداد 1289، یكسال پس از فتح تهران وزیر مختار روس با وزیر خارجه انگلیس در‌خصوص ضرورت مبرم خلع سلاح مردم گفتگو كرد. دو روز بعد مجلس درست به‌همان نظری رسید كه نمایندگان روس وانگلیس رسیده‌بودند.
مجلس تصویب كرد كه تا 48 ساعت دیگر همه مردم بجز شهربانی و ارتش سلاحهای خود را به‌مأموران دولتی تحویل دهند.
« دولت كابینه مستوفی‌الممالك» خرسندی نداشت كه شكار را از دست بدهد. و از فرصتی كه برای برانداختن یك مرد دلیربه‌نام پیدا كرده‌بود سودجویی ننماید» این بود كه به‌درگیری با نیروهای ستارخان پرداختند.
به این ترتیب توطئه‌های ارتجاع و استعمار و میوه‌چینانی كه رهبری انقلاب را به‌سرقت برده‌بودند، علیه آرمانهای انقلاب مشروطه سرانجام به‌خلع سلاح مجاهدین انجامید.ستارخان دراین واقعه زخمی شد و به‌همین زخم، سه سال بعد در روز 25 آبان 1293 شمسی بی‌آنكه طعم آزادی را بچشد براثر زخم آزادی‌ستیزان دیده از جهان فرو بست.
آری اگرچه درمراحل نخستین آن انقلاب عظیم، فرصت طلبان میوه چین، سوار بر زمینه‌ای از نارساییهای جنبش، توانستند خیلی زود سررشته امور را از دست دلسوزان راستین آزادی بربایند وتا به‌«مشروطه خود» رسیدند، مجاهدین را خلع سلاح كرده وراه پیشرفت وتعمیق جنبش مردم راببندند اما با این همه انقلاب مشروطه، نه تنها در تاریخ ایران نابود نشد بلكه فراتر از نتایج بلاواسطه اش، سنگ بنای محكم آزادیخواهی، ترقیخواهی و استقلال طلبی را
همراه باسنت مجاهدت وجانبازی برای تحقق آرمانهای میهنی، در تاریخ معاصر ایران، بنانهاد.
 چشم انداز پرشور
 در سالروز پیروزی جنبش مشروطیت ایران، به‌جاست به‌ادامه دهندگان راه و آرمان مشروطه، درود بفرستیم. به‌مقاومت ایران، و به‌مجاهدان و به‌همهٴ رزم‌آوران و همراهان و  متحدان و پشتیبانانش، و به‌امیرخیز كنونی ایران، اشرف درود بفرستیم. به‌راستی كه صحنهٴ امروز ایران نیز درمداری دیگر، همان شرایط انقلاب مشروطه را تداعی می‌كند.
آخوندهای ضدبشر، اخلاف جنایتكار همان شیخ‌فضل‌الله‌ها , كمر بسته بودند تا با استفاده از شرایط ویژه‌‌‌‌‌‌‌منطقه به‌ویژه جنگ عراق، جنبش مقاومت ایران را به‌طور كامل سرببرند و از سرراه خود بردارند. اما هم‌چنان كه این‌بار هم درتاریخ مجددا به‌ثبت رسیده و خواهد رسید، این توطئه‌ها، به‌یمن پایداری پرشكوه زنان و مردان مجاهد خلق در شرایطی بسا خطرناك و سخت شكست خورد و مجاهدین توانستند این جنبش را سرفراز و پایدار و پاینده سازند. بدین ترتیب سالروز انقلاب مشروطه را درشرایطی جشن می‌گیریم كه مبارزه تاریخی ملت ایران علیه ارتجاع و استبداد، اكنون به‌مرحله نهایی خود نزدیك شده است.
                             خانم مريم رجوى در حال اداى احترام به نماد جنبشهاى مردم ايران
مقاومت ایران كه پرچم مبارزه برای آزادی را به‌دوش می‌كشد، به‌یمن رهبری پاكباز خود و با درس آموزی از اين  تجارب ، با تكیه بریك ائتلاف پایدارسیاسی و با برخورداری از یك بازوی استوارمیهنی متشكل از رشیدترین فرزندان خلق ایران، نوید بخش پیروزی وبرقراری آزادی و حاكمیت مردمی درایران است.

Dienstag, 3. August 2010

متن پيام علي صارمي بمناسبت خبر اعدام 6نفر از مجاهدين



ت: 11-5-89

بنام خدا

ولا تحسبن الذين قتلوا في سبيل الله امواتا بل احياء هم عند ربهم يرزقون

بارديگر درروزنامه خواندم كه دادستاني گفته  بود كه حكم اعدام 6 نفر از هواداران  مجاهدين خلق ايران  تاييد شده و منتظر اجرا هستند
بايد از دادستان پرسيد كه مگر در اين سي و يك  سال كه شما به حكومت رسيديد مگر جز مرگ ، فقر،  وحشت و چماق چيز ديگري هم
 براي اين ملت  به ارمغان آورده ايد؟ ؟

اگر به دستاورد اين سي ويك ساله نگاه كنيد اعدام ما 6 نفرنه  چيز تازه اي است و نه تعجب برانگيز ! بلكه تنها كاري است كه از دست شما بر مي آيد .
 شما مرتجعين زشت ناهنگام مگر جز مرگ براي مردم حاصلي  داشته ايد؟؟   شما كه اين سان بر اين ملت اگر كه ذلت و مرگ و پريشاني و
 موهومات مي داريد بهوش باشيدكه روز انتقام خلق نزديك است . شب و روز  لعنت  و نفرين خلق بر رويتان جاري است  ،
 مپنداريد كه مردم غافلند و از ياد خواهند برد چماق و  زنجير و دشنه و كهريزك و كشتار پي درپي و شخصي پوش  اوباشان  كه با دستان  باطومي
 مي تازند بر مردم   و  اما برروز قيامت هم همدم فرعون و نرون و  چنگيز  و ديگر خائنان  خلق خواهيد بود و در دنيا  چو مشت گيرند درون كيسه
سر بسته اي  دست عدالت مي سپارند ، ولي ديري نمي پايد ، شما نادادستان هاي بد توجيه گر احكام   بي مبناي    بيدادگاه ، كجاي اين صف  انسانيت ،
  اسلاميت  جا ميكنيد   پيدا  ؟؟  و اين ملت دگر با مستبدها  عهد نمي بندند   با دروغ و نيرنگ به لب آورده ايد جان را -سفره را  خالي   ز ،  نان و
 كودكان بي سرپرست ، جامعه در اعتياد ، چشم ها بر مال غير ،  با چه رويي باز حكومت ميكنيد وحرف ميزنيد و  قول ميدهيد؟؟  خجلت نميداريد؟ شرم برتو باد؟

والسلام ، برادرتان علي

به همه بچه ها سلام برسانيد خداحافظ

خانم مریم رجوی جامعه جهانی را به اقدام برای توقف اعدام زندانیان سیاسی فرامی خواند

 
 
 

دوشنبه، ۱۱ مرداد ۱۳۸۹ / ۰۲ اوت ۲۰۱۰
AddThis Social Bookmark Button
خانم مریم رجوی, رئیس جمهور برگزیده مقاومت ایران, صدور احکام جنایتکارانه اعدام و زندانهای سنگین برای خانواده های مجاهدان اشرف و هواداران مجاهدین را نشانه استیصال رژیم آخوندها در قبال استقبال گسترده مردم از مقاومت ایران, به ویژه مجاهدان قهرمان اشرف خواند. وی گفت: ولی فقیه طلسم شکسته آخوندها که به طور مستقیم این جنایتها را هدایت می کند, خام خیالانه می پندارد که با این احکام خواهد توانست اراده مجاهدان و رزم آوران راه آزادی ایران را در هم بشکند. غافل از آن که این سبعیتها, اراده مردم ایران را برای تغییر دیکتاتوری دینی دو چندان می کند. پیکار آزادی بیتردید تا نفی تمامیت نظام پلید ولایت فقیه و تحقق آزادی و دموکراسی در ایران ادامه خواهد یافت.
به دنبال تأیید حکم اعدام آقای جعفر کاظمی، روز یکشنبه۱۰مرداد، بیدادگاه رژیم آخوندی به ریاست سردژخیم صلواتی، آقای جواد لاری را به اعدام, آقای حمید حائری را به ۱۵سال زندان و تبعید و آقای محسن دگمه چی را به ۱۰سال زندان محکوم کرد.
جواد لاری, ۵۵ساله, از بازاریان هوادار مجاهدین خلق و از زندانیان سیاسی دهه۶۰, در روز ۲۳شهریور۸۸, بازداشت و به بند۲۰۹ زندان بدنام اوین منتقل شد و برای اعترافهای اجباری تحت وحشیانه ترین شکنجه ها قرار گرفت.
حمید حائری , ۶۰ساله, پدر یکی از مجاهدان اشرف, و از زندانیان سیاسی دهه۶۰, در روز ۱۵آذرماه, دستگیر شد. وی همچنان از عوارض شکنجه و از بیماریهای مختلف ازجمله بیماری قلبی رنج می برد. حمید حائری به خاطر شدت بیماریها و بر اثر شدت شکنجه و اعمال فشارهای فیزیکی و روانی تاکنون دوبار سکته کرده و در وضعیت وخیمی به سر می برد.
محسن دکمه چی, ۵۳ساله, از بازاریان سرشناس تهران و از زندانیان سیاسی دهه۶۰, در روز ۱۶شهریور۸۸, دستگیر شد. وی به خاطر حضور دخترش در شهر اشرف مورد غضب وزارت اطلاعات آخوندها قرار داشت. پدر وی, آقای علی دگمه چی, که وی نیز از بازاریان قدیمی و سرشناس تهران بود, هفته گذشته بر اثر تألمات ناشی از اسارت فرزند و دیگر فشارهای وارده بر اعضای خانواده اش درگذشت.
خانم رجوی ضمن هشدار نسبت به شکنجه و اعدام زندانیان سیاسی و شرایط وخیم زندانها، دبیرکل, شورای امنیت, کمیسر عالی حقوق بشر و دیگر ارگانها و مسئولان ذیربط ملل متحد و همچنین اتحادیه اروپا و کشورهای عضو را به اقدام فوری برای جلوگیری از اعدام زندانیان سیاسی و رسیدگی سریع به وضعیت وخامت بار زندانها فراخواند.
دبیرخانه شورای ملی مقاومت ایران
۱۱ مرداد۱۳۸۹ (۲اوت ۲۰۱۰)

آقای موسوی شما هم شنیدید که می‌خواهند آنها را اعدام کنند!


دوشنبه، ۱۱ مرداد ۱۳۸۹ / ۰۲ اوت ۲۰۱۰
AddThis Social Bookmark Button
از: وبلاگ بادبان

آقای موسوی شما هم شنیدید که می‌خواهند جعفر کاظمی را اعدام کنند!


آقای موسوی هیچ می‌دانید حکم اعدام شش تن از بازداشت‌شدگان حوادث پس از انتخابات ریاست جمهوری تائید شده و حکم اعدام این افراد به دایره اجرای احکام ارسال شده است. و قوه قضائیه می‌گوید این افراد در ناآرامی‌های پس از انتخابات دخالت داشتند!!
آقای موسوی در برابر این اعدام ها سکوت نکنید اگر در سال ۶۷ که نخست وزیر بودید و نمی‌دانستید چه جنایت‌هایی در کشور صورت می‌گیرد، و یا اینکه پیرو خط امام بودید و نمی‌توانستید و یا نمی‌خواستید بر علیه فتوای خمینی برای اعدام زندانیان سیاسی اعتراض کنید، لااقل الان با محکوم کردن این احکام و با اعتراض خود از اعدام این زندانیان سیاسی جلوگیری کنید! منتظر چی هستید ! که اعدام بشوند و بعد بیانیه صادر کنید و بنویسید این اعدام‌ها ناعادلانه بود!!

حکم اعدام جعفر کاظمی در دادگاه تجدید نظر هم تائیده شده و حتی اعاده دادرسی توسط دیوان عالی هم رد شده در پرونده او نه اسلحه کشف شده! نه کسی را ترور کرده ! و نه جایی را آتش کشیده! هیچ سند و مدرکی که نشان بدهد جرمی از او سر زده باشد نیست ، آیا جرم اعتراضات بعد از انتخابات اعدام است! جعفر را برای دیدار فرزندش در اشرف (قرارگاه مجاهدین خلق در عراق) به محاربه متهم کردند! آقای موسوی مگر جعفر برای ارسال تسلیحات و یا کارگذاشتن بمب‌های کنار جاده‌ای به عراق رفته بود؟ دیدار با فرزند حق اولیه انسان در حقوق بین‌الملل است

آقای موسوی عدم واکنش به اعدام‌های سال ۶۷ اگر ناشی از غفلت شما بود الان دیگر غفلت جایز نیست



جواد لاری از بازاریان زندانی به اعدام محکوم شد


دوشنبه، ۱۱ مرداد ۱۳۸۹ / ۰۲ اوت ۲۰۱۰
AddThis Social Bookmark Button
 
جواد لاری، زندانی سیاسی ۵۵ ساله از سوی شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب رژیم به اتهام محاربه و فساد فی الارض به اعدام محکوم شد.

دادگاه این زندانی سیاسی در تاریخ ۲۳ تیر ماه گذشته برگزار شده بود.

به گزارش کمیته گزارشگران حقوق بشر, اتهام اولیه این زندانی سیاسی «اقدام علیه امنیت کشور» بوده، که به تشخیص قاضی صلواتی رئیس شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب، محارب شناخته شده و به «اعدام بدون امکان عفو» محکوم شده است.

جواد لاری که در دهه شصت نیز به مدت ۳ سال در زندان بوده، در تاریخ ۲۵ شهریور ۱۳۸۸ با ورود ماموران وزارت اطلاعات به محل کارش بازداشت شد.

ماموران امنیتی پس از بازداشت جواد لاری، به منزل شخصی وی رفته و در بازرسی چند ساعته یک تصویر بردار نیز همراه داشتند که از تمامی نقاط خانه و همچنین اعضای خانواده آقای لاری فیلمبرداری می‌کرد. ماموران وزارت اطلاعات پس از جستجوی کامل منزل آقای لاری، «مدارک شناسایی، دسته چک، آلبوم عکس خانوادگی و سی‌دی‌های وی» را با خود بردند.

لازم به ذکر است که این زندانی محکوم به اعدام در سال ۸۷ «پس از زیارت عتبات با نیت دیدار دوستان زمان جوانی‌اش به اردوگاه اشرف مراجعه کرده که پس از ممانعت پلیس عراق امکان حضور در شهر اشرف را نیافته و به ایران بازگشته است».

جواد لاری یکی از بازاریان سرشناس تهران است که در پروسه بازداشت بازاریان در شهریور ماه سال گذشته، توسط ماموران وزارت اطلاعات دستگیر شد.

پیش از این در اواسط شهریور ماه سال گذشته، در اقدامی مشابه ماموران وزارت اطلاعات، محسن دکمه‌چی دیگر بازاری سرشناس بازار تهران را در محل کارش بازداشت کرده بودند. روند دستگیری آقای دکمه‌چی عینا همچون آقای لاری بود. ماموران به منزل وی رفته و پس از فیلمبرداری از منزل، او را همراه با لوازم شخصی‌اش به زندان اوین برده بودند.