Donnerstag, 4. Oktober 2012

تظاهرات گسترده بازاریان ومردم تهران

تظاهرات گسترده بازاریان و مردم تهران. ۱۲ مهر ۱۳۹۱ - فیلم شماره ۱۷ هو کردن نیروی انتظامی و لباس شخصیها

فراخوان به اعتراض


Dienstag, 2. Oktober 2012

جشن پيروزی عدالت






سخنرانی رئيس جمهور برگزيده مقامت در جشن پيروزی عدالت ايرانيان
سلام و تهنيت به همه شما و از اين جا گرم ترين درودها و تبريک ها به ملت ايران، تبريک به پدران و مادران شهيدان، تبريک به زندانيان سياسی، تبريک به جوانان قيام آفرين، تبريک به شما اشرف نشان ها، به مجاهدان آزادی در اشرف و ليبرتی، به شورای ملی مقاومت ايران،
و تبريک به مسعود سازنده و خالق پيروزيها. 
اين، پيروزی عدالت و قانون است بر بی عدالتی و شيطان سازی. اين پيروزی متعلق به تمام ايرانيان است. 
اين يک پيروزی و سرفرازی بزرگ تاريخی برای ايران و ايرانی، و بزرگترين شکست رژيم ولايت فقيه در رويارويی سياسی و بين المللی با مقاومت ايران در سه دهه اخير است. باشد که تاريخ ايران را به سوی دوران تازه يی ورق بزنيم و طرحی نو دراندازيم؛ طرح يک ايران آزاد، آباد و بدون تبعيض و نابرابرای و بردگی دينی. 

به نام خدا 
به نام ايران، به نام آزادي
 
به نام قهرمانانی که بر چوبه دار بوسه زدند، شکنجه شدند و زجر کشيدند و بهای درهم شکستن بزرگترين مانع تغيير در ايران را جانانه نثار کردند. 
خواستند نور خدا را خاموش کنند، خواستند فروغ آزادی را منکوب تاريکی کنند؛ اما رو در روی دشمنان آزادی، نور عدالت و حقيقت تابان شد. 
شميم آزادی جان ها و دل های سرکوب شدگان را فرا گرفت و ناقوس شکست رژيم ولايت فقيه به گوش جهان رسيد. 
اين است بينه آشکار فلسفه انسانی می توان و بايد، اين است شکوفه خون جگر ملتی که در نبرد آزادی تنها به رنج و پيکار خود استوار است و اين است غزل غزل های مقاومت مردم ايران. 

هموطنان عزيز! نبرد با اين نامگذاری، از نظر زمانی ۱۵ سال طول کشيد؛ اما از نظر رنج و شکنج نهفته در آن به اندازه يک عمر به درازا کشيد. 
در حقيقت اين تاريخ به خون نوشته ملتی است که بارها قيام کرد و به کسب آزادی نزديک شد؛ اما هر بار راهش را سد کردند و عمر فاشيسم دينی را طولانی و طولانی تر کردند. 
۱۵ سال پيش، اين ليست گذاری در ظاهر يک ممنوعيت مالی و حقوقی بود. اما به سرعت، انهدام تمام عيار جنبش مقاومت را پيش روی خود گذاشت: ابتدا با بمباران پايگاههای مجاهدين، سپس با طرحهای متعدد برای تلاشی نرم سازمان مجاهدين و دست آخر با درخواست علنی برای انحلال آن. 
بر اثر اين نام گذاری، بسا خونها که از پيکر ملت ايران بر زمين ريخت، صديقه ها و نداها در آتش توطئه ۱۷ ژوئن به شهادت رسيدند، در اشرف دو رشته قتل عام صورت گرفت و چه بسيار فرزندان مردم ايران که در اوين و گوهردشت ، يا زاهدان و اهواز و سنندج و زندانهای ديگر بر سر دار رفتند. اما از هيچکس صدای اعتراضی برنخاست. گويا که اين سرنوشت تغييرناپذير ملتی است که حق مخالفت و مقاومت از آن سلب شده است. 
اين برچسب با هزار رشته پيدا و ناپيدا به اساسی ترين منافع حفظ رژيم گره خورده بود: به منافع عظيم نفتی و تجاری، به مذاکره با آخوندها بر سر برنامه اتمی، به شانتاژ و تهديد عمليات تروريستی آنها و به خواست هميشگی رژيم ولايت فقيه در قضايای عراق پس از جنگ و اشغال. 
به همين دليل، ديو سخت جانی بود که شکستن شيشه عمر آن محال می نمود. به راستی، گره کوری در تاريخ حرکت جامعه ايران به سوی آزادی بود؛ طلسمی که سرنوشت مردم را به بند کشيده بود و ديناميزم شومی برای کشتن اميد به تغيير. 
با اين همه، مقاومت ملت ايران چگونه از اين هفت خوان گذشت و چگونه رسالت تاريخی خود را به انجام رساند؟ 
از اين پيشتر مسعود گفته بود که «نيروی وجدان و مقاومت ملت ايران سرانجام پيروز می شود». 

عامل مهم اين پيروزی، کارزار حقوقی دامنه دار جنبش مقاومت بود که بر اثر آن قضاييه آمريکا به ستم و بی عدالتی روا شده نسبت به اين مقاومت، اذعان نمود. حکم دو سال پيش دادگاه استيناف آمريکا وزارت خارجه را به بازبينی نام گذاری ملزم ساخت. سپس همين دادگاه در پاسخ به شکايت فوری در حکم اول ژوئن همين امسال و با تعيين يک ضرب الاجل ۴ ماهه، راه پس و پيش برای وزارت خارجه، باقی نگذاشت. 
اما عامل ديگر درهم شکستن اين برچسب، اشرفی ها و پايداری پرشکوه آنها است. چرا که ليست گذاری يورشی برای نابودی مقاومت بود، و اشرفی ها با پايداری خود مقاومت را نگاهبانی کردند. 
ليست گذاری تلاشی برای تخطئه مبارزه و آزادی بود و اشرفيها با پايداری دهساله خود، مولد ارزشهای آزاديخواهانه و مبشر برابری و دموکراسی بودند. اشرف را با انواع روشها محاصره کردند اما از قلب همين محاصره بيرحمانه، اشرفيها توانستند محاصره جنبش آزادی ملت ايران را درهم بشکنند. 
درود بر مجاهدان آزادی در اشرف و ليبرتی. 

و سومين عامل اين پيروزی، يک جنبش جهانی از شريف ترين مدافعان دموکراسی و ارزشهای انسانی در جهان امروز است که در برابر اين ليست گذاری ايستادند. جنبشی از قانون گذاران، سياستمداران، حقوق دانان و مدافعان حقوق بشر در اروپا، کانادا، آمريکا، استراليا، خاورميانه و شمال آفريقا کسانی که راه حل ايران را تغيير دموکراتيک به دست مردم و مقاومت ايران می دانند، نه مماشات با دژخيمان حاکم بر ايران. 
در اين ساليان، آنها نيز هدف فشارهای بسيار قرار گرفته اند: بسا افترائات، پرونده سازی ها و حملات ننگين. 
آنها زمانی به ياری ما آمدند که نزديک شدن به يک جنبش متهم به تروريسم، بهای گزافی می طلبيد. شماری از اين دوستان بزرگوار در اينجا حاضرند: 
با تقدير مجدد از همه آنها. 
و اجازه بدهيد که در اينجا از همه مسئولان و کادرهای ارزنده اين جنبش که در اين کارزار گسترده نقش پيشتاز داشتند، سپاسگزاری کنم: از خواهرم زهرا مريخی تا سرداران و سالارانی که بی نام و نشان در شرايطی بسيار سخت و به لحاظ سياسی بی چشم انداز با کار و تلاش بی وقفه، همه ناباوريها را کنار زدند و با اراده و ايمان به آرمان و مسير آزادی مردم ايران در تحقق اين پيروزی نقش ويژه يی داشتند. و يکبار ديگر می توان و بايد را اثبات کردند. 
و اين چنين بود که در اين کشاکش سخت و طولانی، سرانجام حق مردم ايران برای تغيير حکومت به کرسی نشست. 
آری، سياوش از ميان آتش تهمت ها گذشت و آرش کمانگير دوباره پيروز شد. 
حالا به رژيم ولايت فقيه بنگريد که چگونه از اين تحول، احساس شکست می کند و چگونه با اعدام های جمعی پی درپی، تلاش می کند رعب و اختناق را در جامعه حفظ کند. 
مقامهای رژيم گفته اند که اين ماجرا «برای به هم زدن وضعيت ايران و ايجاد ناامنی است». 
اين حرف کاملاً درست است. زيرا تمام مبارزه ما عليه ليست گذاری از روز اول اين بوده و هست که وضعيت را به سود مردم ايران به هم بزنيم و تغيير بدهيم. 
سردژخيم قضاييه آخوندها هم گفته است که حکومت ولايت فقيه، «هيچ گاه از حقی که در اين باب دارد، دست نمی کشد». 
بله، آخوندها اين نام گذاری را حق ازلی و ابدی خود می دانند و از آن دست برنمی دارند. ما هم هرگز از حق مردم ايران يعنی سرنگونی رژيم ولايت فقيه دست برنمی داريم و آن را قطعاً محقق خواهيم کرد. 
حالا گوش کنيد به ارزيابی يک شعبه سياسی سپاه قدس در واشينگتن. آنها لغو نام گذاری را يک فاجعه توصيف کرده اند. 
اين هم ارزيابی درستی است. راستی که اين فاجعه يی است برای همه کسانی که از ادامه استبداد مذهبی در ايران ارتزاق می کنند. به همين دليل آنها در اين ايام، به نحو هيستريکی به تصميم خانم کلينتون وزير خارجه ايالات متحده حمله می کنند. 
برای من پيشاپيش قابل درک بود که اين تصميم دشواری است و نيازمند شجاعت سياسی است. خوشبختانه خانم وزير به رغم مخالفت پيروان سياست مماشات، حکم دادگاه را به اجرا گذاشت و اين به راستی شايان قدردانی است. 
حالا بگذاريد مشتريان دائمی اباطيل وزارت اطلاعات آخوندها، هم چنان در اين باره، داد سخن بدهند، بگذاريد به سود آخوندها پی درپی مقاله و سرمقاله بنويسند که جنبش مقاومت يک فرقه است يا در داخل ايران پايگاهی ندارد و بگذاريد بيش از پيش درون مايه خود را بيرون بريزند. 
از نظر آنها احکام دست کم ۲۰ دادگاه در اروپا و آمريکا که نام گذاری مجاهدين را باطل دانسته اند، به کلی بی مقدار است. 
در معابد آنها بتی تقديس می شود که از معامله آغشته به خون با آخوندها ساخته شده است. 
حالا اين معابد به لرزه افتاده است و حالا شريعت مماشات گران به رسوايی کشيده شده است. زيرا يک اپوزيسيون دموکراتيک و مستقل توانسته است زنجيرها را از دست و پای خود باز کند. 
آنها به شدت واهمه دارند. و ما علت آن را می دانيم. آنها به درستی از اين می ترسند که از اين پس شيطان سازی اين مقاومت، ديگر تکيه گاهی پيدا نمی کند. 
از اين پس مردم جهان و به خصوص مردم آمريکا درمی يابند که جنبش ما برخلاف اطلاعات گمراه کننده فاشيسم دينی، از اين اتهامات بسيار فاصله دارد و تنها برای آزادی و دموکراسی در ايران مبارزه می کند. 
بله تروريست ناميدن مقاومت مشروع در مقابل يک فاشيسم دينی، در حقيقت جنگ با ارزشهای انسانی بود. 
اين ممنوعه کردن کلمه مقاومت بود، اين تخطئه فداکاری برای آزادی بود و اين همان روزگاری بود که انجيل پيش بينی کرده بود که «قحطی کلام خدا پديد خواهد آمد». 
پس خوشا مقاومت ايران و همه ياری کنندگانش که با درهم شکستن اين ليست، کلمات حقيقی را احيا می کنند و فروغ آزادی را فروزان و فروزان تر می سازند. 
بايد تصريح کنم که من نيامده ام تا آنچه را دولت آمريکا و دولتهای اروپايی در اين سالها نسبت به جنبش مقاومت ايران انجام دادند، سرزنش کنم؛ بلکه می خواهم يک تجربه تلخ تاريخی را بازگو کنم. 
می خواهم بگويم تروريست ناميدن مجاهدين، تصميمی نبود که فقط به طور خاص مردم ايران را هدف قرار دهد؛ بلکه فراتر از آن، انحراف عظيمی در سياست جامعه بين المللی ايجاد کرد: 
وقتی که مهم ترين جنبش ضدتروريستی و ضدبنيادگرايی جهان، تروريست ناميده شد، نتيجه اش آن شد که تهديد پدرخوانده تروريسم و بنيادگرايی فراموش شد؛ اين واقعيت که سلطه جويی همين رژيم در عراق و لبنان و افغانستان مانع اصلی صلح و دموکراسی در اين کشورهاست، ناديده گرفته شد و حتی اين واقعيت که آخوندها به سرعت در حال ساختن تسليحات کشتار جمعی هستند، از اهميت افتاد. در نتيجه، غول بنيادگرايی و تروريسم، سربلند کرد و صلح و امنيت جهان را گروگان خود ساخت. 
با اين همه اکنون، لغو اين ليست گذاری، موقعيتی برای جامعه جهانی فراهم کرده است که سياست به بن بست رسيده خود در قبال ايران را تغيير دهد. 
بله، سياست کنار آمدن با حکومت چوبه های دار، ديگر نبايد ادامه پيدا کند. آنچه آخوندها را در قتل عام مردم سوريه جری کرده است، ديگر جايی برای ادامه يافتن ندارد. 
اما فوری ترين قدم برای تغيير سياست، بايد در قبال ساکنان اشرف و ليبرتی برداشته شود. دولت عراق بر اساس فرامين ولايت فقيه، ليبرتی را به زندان تبديل کرده است. حالا پس از لغو ليست گذاری، ديگر هيچ محذوری برای تأمين حقوق ضايع شده مجاهدان آزادی وجود ندارد. عراق بايد هر گونه محدوديت در آزادی تردد، دسترسی به وکيل و همچنين محدوديت در تصرف اموال منقول و غيرمنقول مجاهدان آزادی را از ميان بردارد. و ايالات متحده و سازمان ملل بايد خواستار نامگذاری ليبرتی به عنوان کمپ پناهندگی شوند. 
در اين موقعيت، همچنين بايد بر خواست مردم و مقاومت ايران تأکيد کنم: 
خواست اصلی، هدف اصلی و موضوع اصلی مبارزه مردم ايران تغيير رژيم است. 
ما جامعه جهانی را فرا می خوانيم که خواست مردم ايران برای تغيير رژيم را محترم بشمارند و سياست خود را با آن منطبق کنند. و ما جامعه جهانی را فرا می خوانيم که مقاومت مردم ايران برای آزادی و دموکراسی را به رسميت بشناسند. زيرا به نفع خودشان است. 

هموطنان عزيز! مهم ترين پيام فرو ريختن اتهام تروريسم، اين است که: 
برای مسأله ايران پاسخ آماده و شايسته يی هست؛ برای احيا اعتماد و همبستگی ملی، مظهر و تکيه گاه استواری هست. بله، جنبشی هست که دارايی بزرگ ملت ايران برای پيشروی و آزادی است. 
اين دارايی، قبل از هر چيز، انسانهای از خودگذشته، متعهد و پيشتاز است. از اين نظر، مجاهدان آزادی در اشرف و ليبرتی، سرمايه بزرگ مردم ايران برای کسب آزادی اند. 
دارايی اين جنبش هم چنين، سازمان يافتگی و برخورداری از سازمان و تشکيلات استوار است: 
از يکطرف، شبکه اعضا و حاميان فداکارش در داخل ايران که خود را در قيام ها و در تأمين نيازهای گسترده اين جنبش و در افشای مهم ترين پروژه های اتمی و تروريستی اين رژيم نشان داده اند. 
از طرف ديگر، شبکه گسترده يی از اعضا و حاميان از خود گذشته در خارج کشور. يعنی شما هموطنان و ياران مقاومت که در تمام فراز و نشيب ها و در تمام روزهای سخت، از اين مقاومت جانانه دفاع کرده ايد. و شما که بزرگترين تحصن ها و اعتصاب های تاريخ جهان امروز را در ژنو و واشينگتن، و ساير کشورها برپا نموديد. 
آنچه شما در اين ساليان کرديد، در تاريخ مقاومت ها بی نظير است؛ زيرا نه سرما شناختيد، نه گرما؛ نه از راه دور خسته شديد، نه از چشم اندازهای نامعلوم. ايستاديد و ايستاديد و جهانی را از ايمان و استواری خود شگفت زده کرديد. 
تک تک شما مايه افتخار من و جنبش مقاومت، و مايه احترام مردم ايران هستيد. درود بر همه شما. 
جنبش آزادی ملت ايران، همچنين از ديرپاترين ائتلاف سياسی تاريخ ايران برخودار است؛ يعنی شورای ملی مقاومت که پايه گذار همبستگی ملت ايران است و در تلاطمهای مهيب سه دهه گذشته، بر مرزبنديهای سياسی خود پای فشرده و اين چنين در صحنه سياسی ايران می درخشد. درود بر همه شما. 
و سرانجام بايد بگويم سرمايه اصلی اين جنبش، رهبری مسعود است؛ يعنی چکيد ه پنج دهه رزم و مجاهدت اين جنبش در برابر دو ديکتاتوری، هدايت کننده اين مقاومت در بغرنج ترين شرايط و سخت ترين ابتلائات، و تضمين کننده آن در برابر انواع کجی ها و انحرافات. 
هرکس که دستی در آتش مبارزه و پيکار برای آزادی داشته باشد، درک می کند که جنبشی که توانسته است از يک رهبری ذيصلاح و پاکباز برخوردار شود، به چه مداری از توانمندی و تکامل و پيشرفت دست يافته است. 
پس با تبريک مجدد به مسعود و تقدير از همه تلاشها و مجاهدتهايش برای رساندن مقاومت ايران به اين نقطه از اعتلا و سرفرازی و تربيت نسلهای متعهد به آرمان آزادی مردم ايران. درود بر او. 

هموطنان عزيز! مقاومت ايران همچنين پاسخ عميق ترين تضادهای فکری و فرهنگی رودرروی ارتجاع حاکم است. اين پاسخ را در چهار جنبه اساسی می توان مشاهده کرد: 
نخست اينکه، مقاومت ايران، آنتی تز بنيادگرايی و ارتجاع، تحت نام اسلام است. يعنی به اعتبار وجود مجاهدين در محور اين جنبش، پرچم اسلام دموکراتيک را در برابر ارتجاع مذهبی برافراشته و مسبب شکست فرهنگی و ايدئولوژيکی اين رژيم است. 
از اين نظر، ايران تنها کشوری در منطقه است که اگر يک انتخابات آزاد در آن برگزار شود، ارتجاع و بنيادگرايی هيچ سهمی در آن به دست نخواهند آورد. 
دوم اينکه، اين مقاومت در برابر زن ستيزی اين رژيم، مبشر برابری زنان در همه پهنه ها، از جمله رهبری سياسی است. ارمغان اين مقاومت برای تاريخ و جامعه ايران، نسلی از زنان پيشتاز است که نويد بخش يک جامعه بسامان، آزاد و دموکراتيک در ايران فردا هستند. 
سوم اينکه؛ اين مقاومت پاسخ صدمات تلخ و عظيمی است که رژيم ولايت فقيه به اعتماد مردم و پيوندها و همبستگی اجتماعی وارد کرده است. زيرا برای خود چيزی نمی خواهد، در پی کسب قدرت نيست و خواست های مشترک مردم ايران را نمايندگی می کند. 
و سرانجام اينکه؛ اين مقاومت يک برنامه دموکراتيک ارائه کرده است؛ برنامه يی برای ايران آزاد فردا، در برگيرنده مهم ترين آمال دموکراتيک مردم ايران که اکثريت آنها در آن، اشتراک نظر دارند: 
يک جمهوری بر اساس رأی و انتخاب آزادانه مردم، 
جدايی دين و دولت، 
برابری زن و مرد، 
لغو حکم اعدام، 
کثرت گرايی، 
اعاده حقوق مليتهای تحت ستم، 
فرصت های برابر اقتصادی، 
يک قضاييه مستقل و عادلانه، 
و يک ايران غيراتمی. 
اين است درد مشترک و حرف مشترک ما. 
اما عزم مشترک ما، به زير کشيدن رژيم ولايت فقيه است و چنين خواهد شد. 
بله، پيام اين تحول در يک کلام اين است: 
ملتی که زنجير اتهام تروريسم را درهم شکست، بی ترديد، زنجير ديکتاتوری و حکومت ولايت فقيه را نيز درهم خواهد شکست و آزادی را به دست خواهد آورد. 
حذف اين نام گذاری از نظر سياسی توازن سياسی را عليه رژيم ولايت فقيه به هم می زند و نويدگر تحول تازه يی در آرايش منطقه يی و بين المللی و داخلی است. 
گفته بوديم که دوران جديدی در حال طلوع است: دوران تغيير و تغيير دوران! 
حالا دوران پيشروی آغاز می شود: پيشروی به سوی فتح همه سنگر هايی که آخوندها در پناه سياست مماشات اشغال کرده اند. 
و پيشروی برای سرنگونی دشمن ايران و ايرانی. 
بله، حالا زمان برخاستن است. 
همه شما ياران مقاومت، جوانان دلير و زنان به جان آمده، به ويژه دختران و پسرانم در سراسر ايران، بله همه شما را به گسترش مقاومت و اعتراض فرا می خوانم، با همان خواسته و شعار خودتان که هر روز بر ديوارها می نويسيد: يعنی مرگ بر اصل ولايت فقيه، زنده باد ارتش آزادی 

سلام بر مردم ايران! 
سلام بر آزادي