Samstag, 13. August 2011

محمد رضا روحانی - کی شود دریا به پوز سگ نجس

 

 

محمد رضا روحانی - کی شود دریا به پوز سگ نجس

جمعه، ۲۱ مرداد ۱۳۹۰ / ۱۲ اوت ۲۰۱۱
به نام آزادی
به نام ملت ایران
یاران گرامی، خانم ها ، آقایان
دوشب قبل در برنامه میز گرد سیمای آزادی، پیشکسوت گرانقدر ما دکتر هزارخانی تلاشهای هواداران مقاومت را مهّم و مانند جانبازی اشرفی ها خواند. اینک ۱۰۵ روز  از تحصن شما می گذرد . ۱۴ مرداد است و سالگرد صد و پنجمین سالگرد صدور فرمان مشروطیت. می دانیم که مشروطیت با تلاش  و جانبازی مهاجرین ایرانی و پناهندگان و تبعیدیها فراهم آمده است. بجاست که از حقوقدان مبارز، نویسنده، مترجم، دیپلمات و دولتمرد بزرگ ایرانی میرزا یوسف مستشار الدوله تبریزی یادکنیم که حدود صد و چهل سال پیش اعلامیه حقوق بشر و شهروندی مربوط به انقلاب فرانسه را در پاریس به فارسی ترجمه کرد. به عقوبت این کار کتاب  قانون را آنقدر بر سرش کوبیدند تا کور شد و روانه سیاهچال. از مسند حکومت و وزارت عدلیه به زندان افتاد. اموالش مصادره شد. با تنگدستی ، بیماری و تنهائی یک مغضوب دارفانی را وداع گفت. متاسفانه در ادبیات سیاسی ما  این بزرگمرد آن چنان  که سزاوار  اوست، تا کنون معرفی نشده است. مجازات وحشیانه این آزاده میهن دوست به امر ناصر الدین شاه به اجرا در آمد.
ناصرالدین شاه به نوبه خود توسط میرزا رضا کرمانی، که او هم مدتها تبعیدی و پناهنده در دارالخلافه عثمانی بودروز اوّل
ماه مه ۱۸۹۶ به سزای اعمالش رسید.
دهسال پس از مرگ ناصرالدین شاه، با اوجگیری جنبش آزادی خواهی فرمان مشروطیت در چنین روزی صادر شد.سالگرد مشروطیت را شادباش می گویم.
میزبان مهمان کُش
در آن ایّام هم مثل امروز، منتها در مقیاسی کوچکتر، ایرانیان در قاهره، کلکته، استامبول، پاریس، برلن، لندن، وین، نجف، باکو و ...  برای تحقق خواسته های آزادی خواهانه ملت تلاش می کردند. در این شهرها دهها نشریه چاپ می شد.با امکانات محدود آن روز برای مردم ایران به شهرهای بزرگ فرستاده می شد، غالبا با کاروانهای تجارتی و مسافران.
پس از مجازات ناصرالدین شاه خلیفه اسلامی عثمانی سه تن از تبعیدیان ایرانی را که توسط مقامات حکومت ایران متهم به تحریم و مشارکت در مجازات ناصرالدین شاه توسط میرزا رضا کرمانی شده بودند را به بساط نایب السلطنه محمد علی میرزا در تبریز تحویل داد. به امر آن مستبد جانی این پناهندگان آزادی خواه را در باغ ولیعهد سر بریدند و به آغچای انداختند. فردا کودکانی که در بستر رودخانه بازی می کردند، سرها را یافتند. مردم بزرگوار تبریز باخبر شدند سرها را با رعایت آداب همراه تعظیم و احترام به خاک سپردند. در میان این سه تن، سلسه روشنفکران ایرانی، میرزاآقاخان کرمانی، نویسنده آزاده و میهن دوستی بود که از ظلم ظالمان حاکم به خاک امپراطوری عثمانی پناه برده بود.در جنبش مشروطیت، پس از کودتای رضاخان، در جنبش ملی شدن نفت، پس از کودتای ۲۸ مرداد وبالاخره در ایّام ولایت مطلقه فقیه پناهندگان سیاسی ایران تلاش کردند تا نسبت به مردم و میهن خود ادای دین کنند. امروز مالکی نوکرصفت با اطاعت از خامنه ای خونریز ابعاد گسترده تری از میهمان کشی آن خلیفه جنایتکار را در برابر دیدگان جهانیان به نمایش گذاشته است. امروز نیز غارتگران، تکنوکراتهای فاسد، طرافداران مماشات با آدمکشان حاکم بر ایران در همدستی و اتحاد عملی با آنان مقاومت ملت ایران را تروریست می خوانند و به سودای معمالات چربتری با دشمنان تاریخی ایران و ایرانی، خواب نابودی اشرف و اشرفیها را می بینند.
 ننگمی دانیم که دادگاه مادرید برای رسیدگی به اعلام جرم اشرفیها متهمین به جنایت علیه بشریت، با درخواست احضار مالکی برای رسیدگی در زمان مناسب موافقت شد و دو تن از نظامیان تحت امر او را ماه اکتبر احضار کردند. ابتدا وزارت خارجه مالکی سفیر اسپانیا را به عنوان اعتراض احضار کرد. معلوم نیست در اسپانیا دولت چه امکانی برای ”گوشمالی قاضی متخلف” دارد. اما این خبر مژده ای بود بزرگ به ویژه برای ایرانیان و ستمدیدگان عراق و نقل همه محافل و مجالس و روزنامه ها شد. دو سه روز قبل خبرنگاری در برابر دوربینهای تلویزیونی از مالکی در این باره پرسید. پاسخ شتابزده و عصبی مالکی چنین بود « علیه مالکی نیست علیه بعضی از فرماندهان نظامی است...» تا سپهبد غیدان را دم تیغ بدهد.
به این ترتیب ”کی بود کی بود من نبودم” شروع شد امّا مالکی آنقدر خشمگین و در عین حال دستپاچه بود که فکر نکرد وقتی نظامیان زیردست خود را دستمال یکبار مصرف می کند و به زباله دان حواله می دهد چگونه می تواند از آنان اطاعت کورکورانه داشته باشد؟ حال کار به جایی رسیده که مهره لو رفته ” انجمن نجات” رژیم، خدابنده را، بی بی سی به عنوان مشاور مالکی در امور اشرف معرفی می کند. از فرط لا علاجی به خر میگه خانباجی! این است عاقبت میزبان مهمانکش. عنصری که علاوه بر قوانین و منافع مردم عراق، تمام اصول حقوق شناخته شده بشری، قراردادهای بین المللی ، حقوق اسلامی و سنتهای شرافتمدانه اعراب را زیر پای خامنه ای قربانی کرد، سزاوار چنین عقوبت وحشتناکی هست.
باد باران آورد بازیچه جنگ 
مرد مهمان آورد نامرد ننگ
سرنوشت خامنه ایباید به خامنه ای ، ارباب مالکی و همدستان و دلالان داخلی و خارجی او باز هم پیام بفرستیم که:
از مکافات عمل غافل مشو ، گندم از گندم بروید جو زجو
همینجا باید با هم تعهدات مقاومت، که در اسناد شورا آمده است را تکرار کنیم که آنان را تسلیم عدالت خواهیم کرد.
نه در قفس آهنی و روی برانکارد مثل مبارک، بلکه با رعایت همه حقوق یک متهم. اگر وکیل به دادگاه اطلاع دهد که متهم بیمار است پس از جلب نظر پزشک قانونی و تصدیق او در ایّام بیماری از احضار به دادگاه معاف خواهد شد. برای مقاومت ملی دادگاه عادلانه و تضمین حق دفاع کلاس درس است برای جامعه و نه ابزار انتقام جویی، تحقیر و شکنجه. اگر بتوانیم به حقوق دشمنان خود احترام بگذاریم مخالفان آسوده خواهند بود و موافقان امنیت خواهند داشت. در چنین بستری دگرگونیهای اجتماعی در آرامش و تفاهم شکل خواهد گرفت. به امید آن روز.
حمام خونهفته گذشته رئیس کمیته خارجی کنگره آمریکا گفته است ”همه ما آن ویدئوی که مو را بر اندام راست می کند دیده ایم و این وحشت آور است. ... بیائید تحقیق کنیم ...  بیائید کاری بکنیم... هیچ تضمینی وجود ندارد که دولت عراق و نیروهای امنیتی آن رفتار غیر قابل قبول گذشته خود را تکرار نکنند. ... آمریکا باید گامهای ضروری و مناسب را جهت عمل به تعهدات خود را بردارد. ... همه ما ساکنان اشرف هستیم. ...” و این یک نمونه همدردی است.
طی سه چهار ماه گذشته، در دهها کنفرانس، سمینار، مصاحبه مطبوعاتی، میتینگ های خیابانی و از جمله در تحصن واشنگتن و ژنو ایرانیان، همگام و همراهان وفا دار و آزاده خارجی در سراسر جهان، شهرهای اروپا، آمریکا، آسیا، اقیانوسیه و آفریقا به تجهیز افکار عمومی جهانیان و جلب توجه آنان نسبت به جنایات مزدوران خامنه ای در اشرف پرداخته اند. یک قلم چهار هزار پارلمانتر و سی پارلمان از کشورهای گوناگون از حقوق اشرفی ها دفاع کرده اند.
گزارش دبیرکل ملل متحد به شورای امنیت و توصیه او به همه کشورهای عضو برای همکاری در حل مشکلات اشرف و راهگشایی پارلما ن اروپا” در طرح استیونسون” و دو جلسه استماع در کنگره آمریکا و اظهارات نمایندگان هر دو حزب و بالاخره تبصره ای که به متمم بودجه(برای الزام قانونی دولت به آمریکابه اجرای تعهدات قانونی اش در کنگره تصویب شد.) بخشی از نتایج این تلاشها است. وزارت خارجه آمریکا به خوبی از نتایج وحشتناک بی عملی خود با خبر است. قریب به هیجده ماه قبل از قتل عام اخیر در اشرف آقای فلتمن دستیار وزارت خارجه در جلسه استماع کنگره – ۲۸ آوریل ۲۰۰۹ خبر داده بود که « تمایل عراق به جابجائی {اشرف} به حمام خون منجر می شود...»

سبز اللهی و قلم کش هاهرچند خاتمی ممنوع الخروج است و نمی تواند برای زیارت ”نورچشمی” هایش به خارج سفر کند، امّا سبزاللهی ها که دل و روده او هستند «دارالکفر» را به کمک بلندگوهای استعماری آلوده اند.
پیشانی سفیدهای کم ریشی مثل مهاجرانی، عمامه دارانی با ریشهای پرپشت مثل کدیور، آخوندهای مخلوع بی ریشی مثل اشکوری، پاسداران کراواتی و ریقه حسنی ووو همگان می خواهند به کمک بلندگوهای خارجی، خطرات خروج مجاهدین از لیست تروریستی را به اهالی ینگه دنیا بفهمانند، تا اشرفی ها در محاصره و حلقه شکنجه های گوناگون بمانند و «جابجائی» و «حمام خون» عملی شود.
جاده صاف کن و چراغدار این جماعت هم شاگردان سناتور خوشنامی مثل باب نی هستند. این سناتور که به علت فعالیت های مشعشع ازسنا به زندان نقل مکان کرده نوچه هائی دارد. که در انجمن نایاک بزرگانی همانند تریتا پارسی و ری تکیه را روانه میدان می کند. بعد هم قلم کشهایی هستند کراواتی و تیتیش مامانی که سعی دارند از راه دور محلول رقیق دمکراسی را به عنوان داروئی نجات بخش به وجود ذیجود ولی مطلقه اماله کنند، تا در انتخاباتی در نظام ولایتی «اجرای بی تنازل قانون اساسی» و «بازگشت به دوران طلائی» امام را میسر سازند.
آقای ”اریک رولو” سفیر سابق فرانسه سالها پیش خبر داده بود که شیراک رئیس جمهور فرانسه چراغ سبز به رفسنجانی داد، تا پاسداران در پاریس اپوزسیون را ازسر راه بردارند و سر براه کنند. پاسکوا وزیر کشور فرانسه تبعیدیهای ما را به تبعید مجدد فرستاد. نخست وزیر فرانسه”بالادور” قاتل های دکتر رجوی راعلیرغم حکم دادگاه به سوئیس مسترد نکرد و به جمهوری اسلامی اعزام کرد. صدر اعظم گاز فروش، وزیر خارجه دلال سرمایه، وزیر خزانه داری انگلیس ،شهردار سابق لندن،بخش کوچکی از لیست همدستان رژیم علیه مقاومت هستند.سبزاللهی ها و قلمکشهای آنها را هم مانند همدستان خارجی آنها رسواتر خواهیم کرد.

خودکشی از ترس مرگروز دهم ماه مه ۲۰۰۳ ژنرال” اودیرنو” یکی از فرماندهان ارتش آمریکا در عراق گفت” مجاهدین اهداف مشترکی شبیه ایالات متحده در شکل گیری دموکراسی و مبارزه با ظلم و ستم دارند...”
سه سال بعد ژنرال گاردنراز فرماندهی نیروهای چند ملیتی به ساکنان اشرف نوشت” نیروهای چند ملیتی در عراق مسئولیت ما را در رابطه با کنوانسیون ژنو در مورد افراد غیر نظامی مشمول کنوانسیون چهارم ژنو درک می کنند. ائتلاف عمیقا نسبت به امنیت و حقوق اشخاص اشرف متعهد باقی می ماند...” از این دست اظهارات شفاهی و اسناد کتبی مقامات آمریکائی فراوان است. بااین همه آن لقمه بزرگی که از گلوی خمینی و مرده ریگ خوارانش فرو نرفت، اخیرا اشتهای سفیر باتلر را تحریک کرده است تا آن را ببلعد.
علیرغم همه تعهدات آمریکا و بویژه اقرار رسمی آنها که ”جابجائی” مساوی است با حمام خون، سفیر باتلر، جیمز باند بازی در می آورد در لباس کارمند ملل متحد سر می کشد و بعد هم کلک می زند و خبرنگاری را به لباس اعضای هیات آمریکا با خود همراه می کند که بروند در لباس میانجی دلسوز مجاهدین اشرف را ازترس مرگ به خودکشی تشویق کنند تا خودشان را ”منحل” کنند و ” به مکان دیگری در عراق منتقل شوند.”
غیر قابل باور است آدمی در موقعیت یک دیپلمات حرفه ای وارد معرکه ای شود، بدون حد اقل اطلاع از سوابق موضوع و تعهدات قانونی و رسمی کشورش، با عدم شناخت تاریخ ۴۵ ساله مبارزات مجاهدین پا به میدان بگذارد. حرفهائی بزند که اگر به فرض محال لباس عمل می پوشید منجر به ”حمام خون” می شد. شکست محتوم او پیروزی بزرگی برای وزارت خارجه آمریکا محسوب نمی شود؟ اگر خدای ناکرده چنین سناریوئی عملی می شد چه کسی پاسخگوی خونریزیها بود؟
چه کسی جواب خونخواهان را می داد؟ چه کسی می توانست آتش واکنشها را خاموش کند؟
وقتی تعداد مجاهدین از تعداد انگشتان یکدست تجاوز نمی کرده، شاه توانست جان بنیانگذاران را بگیرد امّا آرزوی تسلیم آنها را به گور برد. خمینی و مرده ریگ خوارانش دهها هزار نفر از آنها را کشتند اما کابوس ناشی از زنده ماندن سازمان مجاهدین یک لحظه آنها را آرام نمیگذارد.
وزارت اطلاعات و دهها دستگاه امنیتی شناخته شده و مخفی، با همه همدستان، دلالان، تکنوکراتهای فاسد و دزد، دیپلمات تروریستها و جیره خواران آشکار و پنهان آنها می دانند که لقمه انحلال سازمان مجاهدین بزرگ است و گلو گیر و خفه کننده، بنابر این به عملیات ایذائی، جنگهای روانی، حذف فیزیکی اشخاص می پردازند. حد اکثر خواب انشعاب را می بینند. چرا سفیر باتلر اسیر اوهام شده است؟
بی جهت نیست که سفیر در مصاحبه منتشر شده در نیویورک تایمز احساس نا امیدی می کند که ”حال در واشنگتن همه او را رها می کنند”. وقت آن است که سفیر باتلر از خود بپرسد که کدام آدم عاقلی با یک بازنده نا آگاه شریک می شود؟

ناسزادر حالیکه خامنه ای خاک عراق را به توپ می بندد، از طریق ترکیه به سوریه اسلحه می فرستد، در بحرین تشنج می آفریند، به لیبی مستشار آدم کشی صادر می کند، بنا به گزارش کمیساریای عالی پناهندگی پاسداران و حزب الله لبنان را مامور اعدام سربازان ناراضی سوری می کند، فریاد عربستان سعودی را از بابت تهدید های احتمالی اتمی به آسمان رسانده است، اسلحه های مرگبارتری را درمقیاس گسترده تری و بیش از پیش به  افغانستان و عراق می فرستد و بالاخره کار را به جائی رساند، که صدای موفق الربیعی همدست مالکی هم به اعتراض بلند شده که فرمانده سپاه قدس ” قاسم سلیمانی در پرونده عراق حرف آخر را می زند. او حاکم و دستور دهنده در عراق است” و...  لجن پراکنی های دلالان رژیم و عناصری مثل سفیر باتلر ابعاد جدیدی یافته است. این کمکهای غیبی به وزارت اطلاعات خامنه ای محسوس تر از همیشه شده است.
ناسزاهای باتلر جماعت ما را به یاد مراحم کلامی آدمهائی مثل سر فرانسیس شپرد سفیر کبیر دولت فخیمه ملکه بریتانیا می اندازد که ۶۰ سال پیش در باره مصدق می نوشت،” گیج کننده و مُضحک” ” ایرانیان ناگهان دیوانه شده اند” ” یک پیر مرد دیوانه” و ” ناسیونالیزم ایرانی یک جنبش ساختگی است بدست مصدق و چند تن تند روی افراطی،...” و ” جنبش هیچ ریشه ای ندارد و از هیچگونه پشتیبانی مردم برخوردار نیست”
و در این باب اگر بگوئیم مثنوی هفتاد من کاغذ شود و باید گفت ناسزاهای این عناصر جز افزودن بر قدرت و مرتبت مصدق به عنوان مظهر حیثیت ایرانیان کاری از پیش نبرد. مهر رو سیاهی و خیانت برای آن سفیر  و این سفیر جاودانه است. فحاشی های این قماش تکنوکرات های بی مقدار اثر نشان دهنده شان و شخصیت آنان است.

حملات مهلکهم خامنه ای و هم عوامل دستگاه خونخوار او به خوبی می دانند که سیاست مماشات در تضاد آشکار است با منافع ملت ایران و مهم ترین وسیله استمرار حیات این خونریزان است.
طی سالهای سیاه استیلای ولایت مطلقه فقیه بر ایران جدی ترین مبارزه مستمر را مجاهدین، اشرفی ها و شورای ملی مقاومت با این رژیم انجام داده اند. این را دوست و دشمن از جمله سفیر باتلر و همدستانش به خوبی می دانند. برای حسن ختام از حرفهای مریم بهروزی دبیر کل جامعه زینب که هفته گذشته گفته است بهره می گیریم، ” ضربات منافقین در تمام اعصار به مانند حملات مهلکی بود که می توانست هر نظامی را از پای در آورد...”
درست می گوید اجداد ما در اصل ۲۶ متمم قانون اساسی نوشته اند، «حاکمیت از آن ملت است» و ما نمی گذاریم که تخم و ترکه خمینی به حاکمیت ملت دستبرد بزنند. ملت ایران، آزادیخواهان، نیروهای ترقی خواه آنان را ، همه آنا ن را نابود خواهند کرد. سفیر باتلر هم باید این را بفهمد.
پیروز باشید.

۱-این مطلب سخنرانی محمدرضا روحانی است در تحصن ایرانیان چهارده مرداد ۱۳۹۰(صدو پنجمین روز تحصن – ژنو، میدان ملل، مقابل مقر اروپائی ملل متحد) که با حذف الحاق ،اصلاح ویراستاری شده و از گفتار به نوشتار در آمده است.