Donnerstag, 10. Juni 2010

وحشت رژیم آخوندی از قیام خرداد

 
 
 
 مانور نیروهای سرکوبگر رژیم آخوندی در آستانه سالگرد قیام خرداد. در پی فراخوان سازمان مجاهدین خلق ایران برای خیزشهای اعتراضی از 20 تا 30 خرداد  و اماده شدن نیروهای قیام نیروهای سرکوبگر به مانورهای وحشت دست میزنند.

تصاویر: مانور دیروز پلیس در تهران































Mittwoch, 9. Juni 2010

دعوت به گردهمایی بزرگ ایرانیان در پاریس ۲۶ ژوئن ۲۰۱۰

قاتلان شهيد (عاشوراى88) شبنم سهرابى، چه كسانى هستند؟



شهيد شبنم سهرابي
شهيد شبنم سهرابي
مادر شبنم سهرابى شهيد قيام سراسرى که ظهر عاشورا در زير چرخهاى ماشين ماموران جنايتكار نيروى انتظامى به شهادت رسيد، گفت: به من اجازه شکايت براى پيگيرى شهادت فرزندم را نمىدهند.
شبنم سهرابى، زن 34سالهاى است که ظهر روز عاشورا توسط خودروى جنايتكاران نيروى انتظامى زير گرفته شد و شاهدان عينى اين صحنه را چنين بازگو کردند: ”ماشين نيروى انتظامى با سرعت به شبنم برخورد کرد و بعد از چندين بار رد شدن از روى شبنم، او را زير چرخ هايش له کرد.

مادر شبنم سهرابى که به شدت تحت فشار است تا از دختر شهيدش جلوى نوهاش حرفى نزند، گفت؛ مرا به دادسراى جنايى راه نمىدهند و حتى امکان شکايت را از من گرفتهاند، رفتم دادسراى جنايى و گفتم مىخواهم شکايت کنم و بدانم چه کسى دختر مرا زير گرفته است. چگونه توانسته است چندين بار از روى دختر من رد شود و آيا اسم او را مىتوان انسان گذاشت؟ اما گفتند همين چيزهايى که ميگويى… . شکايت است؛ تو برو ما پيگيرى مىکنيم. بعد از آن بارها رفتهام ديگر اجازه ورود به دادسرا به من نمىدهند. هر بار مىگويند شماره تلفنت را بده حاج آقا خودش به شما زنگ مىزند و من تا بهحال بيش از ده بار شماره دادهام اما نه تماسى مىگيرند و نه اجازه ورود به دادسرا را به من مىدهند.

اين مادر داغديده افزود: من 4روز از دخترم بىخبر بودم. شبنم با دخترش، نگين زندگى مىکرد و روز عاشورا از خانه خارج شده بود تا غذا بگيرد اما برنگشته بود. دوستانش که منزل او بودند نگران شده و دنبال او مىروند که شاهدان شهادت دخترم را به آنها مىگويند. دوستان دخترم همه بيمارستانها را زير و رو مىكنند و او را در بيمارستان رسول اکرم پيدا کرده بودند. اما به ما گفتند که چون جا نداشتند او را به پزشکى قانونى کهريزک منتقل کردند، 5روز طول کشيد تا روال ادارى طى شود و رفتيم پيکر بچهام را تحويل گرفتيم وقتى صورتش را که ديدم انگار زجرکش اش کرده بودند. حتى موقع خاکسپارى هم جز صورتش، چيزى نديدم اما مىدانم که له شده بود.
در برگه پزشکى قانونى نوشتهاند مرگ بر اثر اصابت جسم سخت و عوارض ناشى از آن. من هم رفتم شکايت کنم اما نگذاشتند. در حاليکه دختر بيگناه من را زير ماشين له کردهاند.

نگين هنوز منتظر تلفن مادرش است به او گفتهام که مادرش به بهشت رفته است مىداند که ديگر مادرش بازنخواهد گشت اما او فقط 6سال دارد مدام مىگويد:“ مادرم هميشه مىگفت مرا تنها نمىگذارد براى همين مىدانم که به من زنگ مىزند. دختر من شهيد شده و شهدا پيش خدا روزى مىخورند و در آرامش هستند. مطمئن هستم که دخترم پيش خدا در آرامش است اما ما آرامش نداريم؛ نه نگين و نه من هيچ آرامشى نداريم. اين مدت هم مرا خيلى تهديد کردند که حرف نزنم. من هم ساکت شدم؛ اما الان ديگر نمىتوانم ساکت بمانم. خدا نمىگذارد خون بىگناه زمين بماند و دامانشان را خواهد گرفت.