Dienstag, 19. Januar 2010


Ghassim Karim
ناقوس مرگ استبداد - 6- يادداشت هفتگي كريم قصيم



هرچه به 22 بهمن نزديكتر مي شويم ترس و وحشت نظام بي آبروي ولايت و عمود خيمه آن( خامنه اي) از حضورمجدد بيشماران در خيابان بيشتر مي شود. صداي غرّش ايرانگير دليران عاشورا – مرگ بر ديكتاتور, مرگ بر اصل ولايت فقيه ,...- هنوزدر گوش ولي فقيه زنگ مي زند و خواب راحت ازاو ربوده است: آنها بارديگر در 22 بهمن به خيابان خواهند آمد و پژواك فرياد هاشان در جهان خواهد پيچيد.....
كل ِ هِرَم نظام خامنه اي از 22 بهمن و احتمال تظاهرات بزرگ مردم در هول و هراس هستند. اين را مي شود از ندانم كاري سياسي , تشتت تبليغاتي و ادامه سركوبگريهاي فاشيستي شان فهميد. بيش از پيش دانشجويان و دانشگاهها, فعالان حقوق بشر, خانواده ها, مادران داغدار و اجتماعات كارگري را مورد حمله قرارمي دهند, استاد فيزيك دانشگاه را با يك طرح انفجاري مي كشند, بيدادگاهها براي جوانان بي گناه احكام سنگين صادرمي كنند, دائم خط و نشان مي كشند و از اعدام و تهديد به «دستگيري تا آخرين نفر» سخن مي گويند.... يعني چهره نظام رو به جامعه و مردم سخت خشونت بار و جنايتكارانه , اشعه خوف و رعب ساطع مي كنند. اما در همين حال, بحث
« ميانه روي » راه انداخته اند! معلومست كه اگر فريبي براي وقت گيري و تمشيت قواي سركوب بزرگ نباشد, مخاطبشان همان بالاييهاي«مغبون انتخابات» هستند. خامنه اي سخت درتنگناست و در بد مخمصه اي گيركرده, مايلست هرطورشده از تكرار قيام جوانان در 22 بهمن آينده جلوگيري كند. ولي چگونه؟
درسالگرد انقلاب بهمن كه نمي شود با تكرار آن « تظاهرات ساندويجي» به مصاف بيشماران رفت. در چنين روزي هم نمي شود به فرماندهان توپ و تانك فرمان آتش داد, تازه مگردر اين شرايط مي توان از فرمانبرداري بي شكاف سرداران و سپاهيان و ازامكان سركوب شدن حركت عظيم جوانان اطمينان داشت؟ چنين خبطي آمد نيامد دارد و مي تواند همان سرنوشت « حكومت نظامي» 21/22 بهمن 57 را تداعي كند. عباس عبدي درمصاحبه اي علناً گفت كه ممكن است
« سيل بيايد و همه را ببرد». پس خامنه اي چه مي تواند بكند, تظاهرات سالگر انقلاب را ممنوع سازد, مسخره خاص و عام شود؟ يا در همان سطح روز عاشورا سركوب را سازمان دهد و بارديگر در برابر اوج گيري پيكارجوانان آماج شعارهاي «مرگ بر ديكتاتور» شود ؟ ... بي ترديد داو بزرگي در كارست, هر خطاي تاكتيكي مي تواند عواقب سنگيني به بار آورد.

« پا درميانی و جمع كردن ماجرا»
شواهد و علائم صحنه از راهكاري محافظه كارانه حكايت مي كند: خامنه اي درصدد است به دست « سران اعتراض» فتيله بحران( به رسميت نشناخته) را پايين كشد. مي خواهد «آقايان» را از دنباله روي جنبش واكنده, بكشاند پشت سر نظام(خودش). بنابراين ناگزير ست تا حدودي «خط حذف» را محدود نمايد و كمي به « اصولگرايان اعتدالي» ميدان مانور دهد, شايد فرجي شود. البته اصل طرح آزمايش شده است و تجربه دارند. دهسال پيش, سركوب قيام دانشجويان در تيرماه 78 با امضاء و موافقت خاتمي در «شوراي امنيت ملي» صورت گرفت. حالا هم در نهايت همين هدف را دارند, اگرشدني باشد! بنابراين, مقدمتاً نوعي «تنش زدايي» در رابطه با «آقايان» لازم بود. براي اين منظور خيل« اصولگرايان اعتدالي» به ميدان آمدند: علي لاريجاني, علي مطهري , حسن روحاني , رحيم صفوي (فرمانده سابق سپاه و مشاوركنوني خامنه اي) . ... , حتي جلادي چون ريشهري. ناگهان همه ميانه رو و جوشكارشدند. جملگي توصيه به « اعتدال » مي كنند. ريشهري در باب روش مديريت اين طرح سعه صدررا به اوج رساند:
«بايد به گونه يي مديريت کنيم که اگر کسي 10 درصد با ولايت فقيه موافق و 90 درصد مخالف است، به آن 10 درصد اضافه کنيم نه آنکه لگد بزنيم و آن 10 درصد را نيز نابود کنيم». چه بصيرت و بزرگواري دموكراتيكي!
اشتباه نشود, آدرس چنين توصيه اي فعلاً فقط دايره « آقايان » است وگرنه كه آن صد و اندي نفربازداشتي / زنداني/ دادگاهي از « اصلاح طلبان قديمي» درصد وفاداريشان به ولايت فقيه خيلي بيش از اينها بوده و هست! درهرحال كل طرح و مديريت اجرايي آن صرفاً زيرسايه «رهبري» عمل مي كند. ريشهري روي اين نكته محوري بارها تأكيد دارد كه :
«اصولگرايي واقعي همراهي رهبري ....است» ( سخنراني درمراسم تودیع از سازمان حج),

سرانجام كيهان شريعتمداري هم , با اخم و تخم, به راه آمد و علناً از طرح « پا درميانی و جمع كردن ماجرا» گزارش داد. البته عنوان مزبور بيان خواب و خيال گوبلزنظام است چون در شرايط كنوني و با وضع زندانها و ظلم و ستمي كه جاري است , با بحرانهاي مضاعفي كه غلطك آنها به راه افتاده ( بحران اقتصادي- اجتماعي / پرونده هاي اتمي/تحريمها و...), با اقتداري كه جنبش و مقاومت مردم پيدا كرده و... خروجي چنين طرحي حداكثرچيزي بيشتر از بيعت مجدد آقايان با رهبري نخواهد بود. تازه برفرض وقوع چنين «عطف عنان» رسوايي, حضرات ديگر چگونه به چشم جنبش دانشجويي , به چشم مادران داغدارو توده جوانان خيابان نگاه خواهند كرد؟ چرخشمداري دراين شرايط هزينه حيثيتي-سياسي سنگيني دارد. همراهي با ولي فقيه قاتلي كه مردم فرياد مي زنند «ولايتش باطله», كه نفي و نابودي آن خواست صريح جنبش مردم از قبل و بخصوص درقيام روزعاشورا بوده است, چنين كاري بيشتربه خودكشي سياسي شباهت دارد.
گفتن ندارد كه چنين تعامل و اعتدالي ميان جناحهاي درگير صرفاً با هزينه كردن از همبستگي و مبارزه خيابان معنا پيدا مي كند, ربطي به كسب حق و حقوق مردم بپا خاسته ندارد. با معترضان صرفاً به زبان سركوب و تهديد صحبت مي كنند. به دومورد, مورخ ديروز, توجه كنيد:

- مجید دری، یکی دیگر از فعالان دانشجویی و عضو شورای دفاع از حق تحصیل دانشجویی از سوی شعبه 26 دادگاه انقلاب به 11 سال حبس تعزیری محکوم شد.
- سحام نیوز: نیروی انتظامی با انتشار ویژه نامه ای به نام “امین جامعه” كه شامل تصاویر ۶۵ نفر از مردم است. ...از شهروندان خواسته این افراد را شناسایی کنند. لازم به توضیح است این ویژه نامه در تعداد بسیار کثیری انتشاریافته که در مساجد, مدارس, تکایا, ادارات و سایر سازمان ها در حال توزیع میباشد.



مخالفت با خشونت يا بيعت مجدد با ولايت؟
آقاي موسوي با انتشار بيانيه شماره 17 توپ مسئوليت سياسي وقايع جاري و آينده را انداخت به ميدان جناح حاكم. به محض آن كه معلوم شد طرف اين توپ را برداشته و مي خواهد با آن بازي تازه اي را, با شركت « اعتداليون هردوجناح», شروع كند, يك باره موج فزاينده اي از تبليغ عليه «خشونت» بالا گرفت. نه عليه خشونت آشكار چماقداران و موتورسواران مسلح حكومت كه در تظاهرات و حركتهاي مسالمت آميزخياباني مردم و بخصوص زنان مبارز بي سلاح را به قصد كشت مي زنند و لت و پار مي كنند يا عليه خشونت جانيان حكومتي كه هدفمند بسوي معترضان شليك مي كنند و يا عمداً مردم را زير ماشين مي گيرند و مي كشند و.... نه خير, كارزار نفي خشونت عمدتاً ازجانب خاتمي چيها عليه جنبش و جوانان بي سلاح به راه افتاده است.
درواقع با قدرت گيري روبه افزايش معترضان و دلاوريهاي روزعاشورا – با طرح شعارهاي كوبنده عليه ديكتاتوري و ولايت خامنه اي - , شاكله سياسي افرادي چون خاتمي و ابواب جمعي اش به لرزه افتاد. در تظاهرات عاشورا بود كه قدرت مردم از « خط قرمزها» فراتر رفت و اين جا و آن جا حتي دست خالي بر خشونت برهنه حاكمان چيره شد. براي « عقلاي هردوجناح» آژيرخطر به صدا درآمد. چيزي اتفاق افتاده بود كه انتظارآن را نداشتند و دفعه بعد مي توانست زيرآب كل نظامشان را بزند. قدرت مردم بي سلاح در افزايش كميت/ همبستگي/ دليري آنها بود. در ايده ماديّت يافته « ما همه با هم هستيم» بعلاوه ضديت روشن با خامنه اي و اصل ولايت فقيه. خيابان, «نظام جائر» را نمي خواهد و مي داند چه مي خواهد: دموكراسي و حقوق بشر.
در قيام عاشورا قدرت خيابان از قهر و خشونت مسلح حاكمان پيشي گرفت. اين جا نكته اي است كه در تحليل وقايع بايد به آن توجه كرد و آن تمايزماهوي مابين قدرت و خشونت است.
هانا آرنت دركتاب ” قدرت و خشونت” مي نويسد: « يكي از روشنترين تمايزات ميان قدرت و خشونت اين است كه قدرت هميشه نيازمند تعداد است, حال آن كه خشونت لااقل درحدّي مي تواند بدون آن به كار خود ادامه دهد چون خشونت متكي به اسباب و ادوات است... خشونت داراي ماهيت ابزاري است» (ص 64 برگردان فارسي عزت الله فولادوند)
بنابراين توپخانه تبليغاتي « اصلاح طلبان» درنفي خشونت معترضان ( كدام خشونت؟) درواقع عمداً گرا و نشان را عوضي گرفته است. مي خواهد قدرت و همبستگي بيشماران را شقه و تضعيف كند. منظورواقعي اين شليكها خشونت نيست, كه توده معترضان بي سلاح بوده اند. وانگهي چه كسي نمي داند كه خشونت/ سبعيت و شقاوت مجسّم خود همين نظام حاكم و اعمال سي ساله و جاري آنست. درزماني كه در صدها زندان و شكنجه گاه علني و مخفي, علاوه برزندانيان سياسي قبلي هزاران بازداشتي همين جنبش بي خشونت 7 ماه اخير را به صلابه كشيده اند, درحالي كه بساط اعدام, شكنجه و تجاوز كماكان پهن است, ابواب جمعي آقاي خاتمي از خشونت و ساختارشكني جوانان ناله مي كند. راستش اينست كه اينها نعل وارونه مي زنند و بساط بيعت مجدد خود با ولي فقيه را با كارزار « نفي خشونت» لاپوشاني مي كنند.

خط خفيف خائنانه
وقتي روال رويدادهاي اخير و شروع تزوير نفي خشونت را مرورمي كنيم,
به گزارش ایلنا، سید محمّد خاتمی صبح شنبه (19 ديماه) در دیدار با شورای مرکزی مجمع نمایندگان ادوار مجلس گفت: « هر حرکت ساختارشکنانه و خلاف قانون و گفتن حرفهایی که از ما نیست، محکوم و مطرود است, .... بر فرض کسی و جریانی و گروه کوچکی غلطی کرده و خلافی گفته و ساختارشکنی کرده، آیا منصفانه است بهترین دوستداران اسلام، انقلاب و مردم و امام متهم شوند که اینها ضد اسلام و ضد نظامند؟» .
بي حرمتي كه خاتمي نسبت به خيابان و جوانان مي كند , درواقع براي دلجويي از عمود خيمه نظام است.
همزمان از زواياي گوناگون جوّسازي و فضاسازي شروع شد. شمار كثيري ازسينه چاكان سازش و « منتظرخدمتها» دورافتادند و داخل وخارج كشور عليه خشونت مردم (!) روي منبررفتند, چند نمونه:
اكبرگنجي درصحبت با صداي آلمان:
«اگر این جنبش بخواهد به خشونت متوسل شود، هم مشروعیت اخلاقی خودش را از دست می دهد و هم به دموکراسی و آزادی و حقوق بشر نخواهد رسید و هم توجیهی برای رژیم حاکم فراهم میکند که بتواند آن را سرکوب کند...»
مهاجراني درمصاحبه با سايت جرس:
«ما مطلقا به اصلاح باور داریم و هر گونه سخن و حرکت تند و خشونت گرا، مثل آتش زدن ساختمان ها، مضروب کردن پلیس، و شعار های تند را محکوم می کنیم....»
يوسفي اشكوري(سايت جرس):
« ... بی گمان دفاع از خود شرعا و اخلاقا و قانونا حق همه در برابر تجاوز و ستم است اما در جنبش مدنی برای تمرین دموکراسی و پیروزی در اخلاق ضد خشونت نباید از این حق استفاده کرد»!

پس به نظرسيد محمد خاتمي ( وزيرارشاد زمان جنگ/ ازمسئولان اعزام دهها هزاركودك به روي ميادين مين!) و ابواب جمعي اش, نسل به جان آمده ازتحقيرو دروغ و جنايت/ اين جنبش بي سلاح حق طلبي و آزاديخواهي نه مجازاست عليه ديكتاتوري جنايت پيشه ولايت فقيه شعار دهد, نه درمقابل اراذل و اوباش مسلح و آدمكش از خود دفاع كند؟
اين آقايان لابد مسلمان و پيروي امام حسين هم هستند؟ جواب چنين خط «خفيف خائنانه» را به زودي دريافت خواهند كرد. وعده جنبش با اينها در خيابان, 22 بهمن آينده.