وضعيت رژيم غاصب و نامشروع ولايتفقيه به آنجا رسيده كه آخوند محمد يزدى كه يك دهه سردژخيم و رئيس قضائيه خامنهاى بود و هنوز هم براى خامنهاى سينه مىزند و تيغ مىكشد، مىگويد كه در داخل رژيم «برخى به منظور تضعيف جايگاه رهبرى قصد محدود كردن اختيارات ايشان را دارند».
آخوند مزبور كه رياست دبيرخانه خبرگان ارتجاع و رياست جامعه مدرسين قم را بر عهده دارد، 10روز پيش آشكارا اعلام كرد: «اصطلاحاتى نظير فتواى شورايى، اجتهاد شورايى، حق حاكميت، سازمانهاى بينالمللى و حقوقبشر از جمله كلماتى هستند كه بر اساس آن عدهيى براى محدود كردن اختيارات رهبرى از آنها استفاده مىكنند. آنها مىگويند براى كار ولى امر بايد مدت زمان تعيين كرد يا مجلس خبرگان مدت زمان هريك از رهبران را تعيين نمايد».
بله، اينها همان علايم دوران پايانى و نشانههاى غيرقابل انكار در هم شكستن هيمنه و طلسم ولايت است. به همين خاطر، شيخ محمد يزدى هشدار داد: «همگان بايد توجه داشته باشند كه فقط نظر رهبرى ملاك است و بايد آن را مد نظر قرار دهند و فريب اين افراد را نخورند».
موسوى البته اين را درست مىگويد كه در سركوب پاكترين و فداكارترين و آگاهترين فرزندان رشيد اين ميهن تحت عنوان «منافق»، چه قبل از قتلعام زندانيان سياسى و چه در اثناى آن، چيزى كم نگذاشته است. اگر اين «افتخار ابدى» است ارزانى ايشان باد و ما را تا به ابد همان آلوده نشدن به عباى چركين و ننگين ولايت و مقاومت تمامعيار در برابرآن كفايت است. از اصرار و الحاح او براى «تضعيف منافقين» هم باكى نيست و قبلاً آزمودهايم بهخصوص كه باند غالب در اين زمينه چيزى كم ندارد كه نيازمند راهنمايى او باشد.
به عكس، امروز صورت مسأله ما اين است كه چگونه مىتوان همين موسوى و كروبى را در برابر باند غالب و همين خامنه اى و احمدىنژاد تقويت كرد. چگونه مىتوان از يك سو باند غالب را به مراعات حقوق و حفاظت اينان در چارچوب همين نظام ننگين و نامشروع وادار نمود و از سوى ديگر چگونه مىتوان موسوى را به جلو و اندكى ايستادگى بيشتر و جدىتر هل داد. مهمتر اينكه چگونه مىتوان بساط ولايت مطلقه استبدادى را از بيخ و بن برانداخت و حاكميت مردم ايران را جايگزين حاكميت رجالگان و سفلگان عمامهدار نمود.
روزگارى مدعى حكومت الهى و دينى بودند. كار به آنجا رسيده است كه از عزت سحابى تا ژنرال آمريكايى (پترائوس) و مسلمان و مسيحى و كليمى هر يك به زبانى، فرياد برداشتهاند كه اين، نه حكومت دينى، بلكه حكومت اراذل و اوباش واقعى است.
به همين خاطر است كه از دعوت موسوى و كروبى براى تظاهرات در 22خرداد به غايت استقبال مىكنيم. جسارتاً ، نه فقط آن «دو سه ميليون جوان» مورد اشاره آقاى موسوى، بلكه تمام ملت ايران را هم با استدعا و خضوع فرا مىخوانيم، همانطور كه آقاى موسوى خواسته است در تظاهرات شركت كنند. خواسته ما فقط يك چيز است: آزادى بيان در شعار «مرگ بر اصل ولايتفقيه» در هر زمان و در هر مكان…
به شرط اينكه آقاى موسوى، با مجوّز يا بدون صدور مجوز از سوى باند غالب، از انجام تظاهرات به هيچ بهانهيى كوتاه نيايد. در برابر توپ و تشر ولىفقيه فرتوت، عقب ننشيند و رنگ نبازد تا 22بهمن تكرار نشود.
در اينصورت «خداى ناكرده» همين جوانان «محارب» قيل و قال راه مىاندازند كه:
«كشته نداديم كه سازش كنيم
رهبر قاتل رو ستايش كنيم».
بعدش هم «خداى ناكرده» خواهند گفت نقش موسوى خشكاندن و به عقب بردن جنبش و جوانان و مردمى است كه قصد دارند در خرداد ماه امسال خاطره سهرابها و نداها را زنده كنند. از اينرو آقاى موسوى مجدداً نبايد به بهانه اينكه اهل خشونت نيستند، ميدان را به سود خامنهاى و رئيسجمهور قلابى او خالى كند.
يادتان هست حتى كروبى هم درمناظره تلويزيونى 18خرداد سال گذشته از همين بيم داشت و مىگفت: «مى گويم والله بالله اگر مهندس موسوى فردا بگويد من نيستم به ضرر است. بايد هم بمانيم هر دويمان هم بايد بمانيم هرچى هم از تويش درآمد اما آقاى مهندس موسوى آيا خودش را براى آن دشواريها و مشكلات كاملاًًًًًًًً آماده كرده كه معلوم نيست بسرمان مىآيد و ادامه راه اصلاحات را».
×××
در پايان همين پيام، براى تضمين اين كه آقاى موسوى در تظاهرات اعلام شده 22خرداد دچار سستى و فتور نشود، من خواهم گفت كه چه بايد كرد. اما قبل از آن، از ذكر يك نكته مثبت و قابل توجه در رويكرد كروبى و موسوى با خاتمى نبايد فروگذار كرد.
سركرده پيشين سپاه پاسداران (سبزوار رضايى) خبر داده است: «در پى دعوت اخير مجمع روحانيان مبارز از كروبى و موسوى براى شركت در جلسه مجمع و بيان ديدگاه هايشان، شيخ اصلاحات به تندى به اين دعوت پاسخ داده است. وى ضمن رد اين دعوت، گفته است كه: ”اگر از تشنگى در حال مردن باشم و زنده ماندنم جز با گرفتن جرعه آبى از خويينيها و خاتمى ميسر نباشد، آن جرعه آب را هم نخواهم خواست!“ »
كروبى همچنين از «فرصتطلبى و معاملهگرى خاتمى نيز گله مىكند». از طرف ديگر «موسوى هم در پاسخ به اين دعوت، ضمن رد آن، ابراز مىدارد كه: مواضع من روشن است، نيازى به بيان آن در جلسه نيست؛ من از آقاى خاتمى گله دارم؛ مجمع بيانيه مىدهد اما يك بار و يك جا نامى از جنبش سبز نمىآورد».
نمىدانم كه اين خبر چه اندازه درست است. اما اگر صحت داشته باشد شايان تقدير است كه موسوى و كروبى سرانجام دست خاتمى را خوانده و از او به همين ميزان فاصله گرفتهاند. هشيار باشيد كه خاتمى به طمع رياست جمهورى در دور بعدى، تنها يك شياد و نفوذى خامنهاى براى توبه و تسليم و تخطئه و تخريب شمايان است.
در آستانه 30خرداد 1389 كه سرآغاز سى امين سال مقاومت آزادىبخش با فاشيسم دينى و رژيم غاصب ولايتفقيه است، جوانان، دانشجويان، كارگران و زحمتكشان و زنان و مردان «محارب» با نظام ننگين ولايتفقيه و همه نيروهاى انقلاب دموكراتيك مردم ايران را فرا مىخوانم از بيستم تا سىام خرداد امسال، بهپا خيزند و براى تداوم و تضمين قيام سراسرى، تا آنجا كه در توان و امكان دارند، شعلههاى اعتراض و قيام و مقاومت آزادىبخش عليه ديكتاتورى را در سراسر ميهن اشغال شده برافروزند.
مرگ بر اصل ولايتفقيه
سلام بر خلق- سلام بر آزادى
رود خروشان خون شهيدان در پرتو مهر تابان مقاومت و آزادى مردم ايران
ضامن پيروزى محتوم خلق ماست.
مسعود رجوى
7ارديبهشت 1389