
کلیپی بمناسبت 16 آذر با ترانه سرود برپاخیز ازجاکن بنای کاخ دشمن
رادیو فرانسه
معترضان به احمدی نژاد : "برزیل، این دیگر چه مهمانی است"
امروز یک هزار نفر به نشانۀ اعتراض به ورود محمود احمدی نژاد به برزیل در رییودوژانیرو دست به تظاهرات زدند. شرکت کنندگان در این تظاهرات که از سوی انجمن های مدافع حقوق بشر، ضدنژادپرستی و دفاع از حقوق همجنسگرایان برگزار شده، از جمله شعار می دادند : "برزیل، این دیگر چه مهمانی است!"
یکی از شرکت کنندگان در این تظاهرات به خبرگزاری فرانسه گفته است که برزیل کشور تنوع، صلح، مدارا و همزیستی میان خلق هاست و ورود احمدی نژاد به برزیل خلاف تمام این ارزش هاست.
یکی از باندرول های این تظاهرات از رئیس جمهوری برزیل می خواست تا به همتای ایرانی اش توضیح دهد که نژادپرستی جنایت است. در پایان راهپیمایی تظاهرکنندگان که همگی لباس های سفید بر تن داشتند بادکنک هایی را به آسمان رها کردند که بر روی شان "آزادی" و "حقوق بشر" نوشته شده بود.
خانوادۀ زندانی سیاسی، یک پدیدۀ مدنی جدید؟
اگر زندانی سیاسی یک واقعیت پایدار و دیرینه در فرهنگ سیاسی ایران است، واژۀ "خانواده های زندانیان سیاسی" به عنوان یک جزء مهم جامعۀ مدنی، به ویژه از چند ماه در رسانه ها حضور چشمگیری یافته است. پیش از این، با شنیدن کلمۀ زندان کسانی را در نظر می آوردیم که در آن گرفتارند یا در آن شغل و مقامی دارند. امروز، به خاطر فعالیت دنباله دار خانواده های زندانیان سیاسی که در بیرون زندان ولی درگیر زندانند، این عبارت حضور اجتماعی بارزتری یافته است.
درگفتگو های جداگانه ای با چند تن از اعضاء خانواده های چند زندانی سیاسی تصویری از وضعیت کسانی را جستجو کردیم که عزیزی را درزندان دارند. ژیلا بنی یعقوب، روزنامه نگار و فعال زنان، که همسرش، بهمن احمدی اموئی، پنج ماه است در زندان بسر میبرد، در جایی گفته است که "همسر زندانی سیاسی بودن خود یک شغل تمام وقت است". این شغل از مراجعه به نهاد های مختلف قضایی و امنیتی گرفته تا پر کردن جای خالی انسان زندانی در دنیای عاطفی و واقعیت های کوچک روزمره، چیزی بیش از یک شغل تمام وقت است و آسیب های عاطفی و روانی بسیاری را به همراه دارد. از همین رو می توان آرزو کرد که این همسران هرچه زودتر از این "شغل" فارغ شوند تا بتوانند به حرفۀ سازنده تری روی آورند.
مهدیۀ محمدی، همسر احمد زیدآبادی، روزنامه نگار و تحلیل گر سیاسی، در طبقه بندی مشکلاتش بزرگترین مشکل را نبود همسرش در خانواده میداند. او میگوید این سومین باریست که همسرش زندانی میشود. اما این بار دشواری ها به یک کابوس تبدیل شده اند. کوچکترین فرزند خانوادۀ زیدآبادی هشت ساله است. او در روز دستگیری پدرش تا چند ساعت در بهت بوده است و نمی فهمیده که پدرش را چرا و به کجا برده اند. سپس دو ماه را در سکوتی غمبار گذرانده است. سکوتی که در شب اولین ملاقات به شور و شعفی بی پایان تبدیل شده است. در روز ملاقات مأموران زندان چنان رفتار تحقیر آمیز و آزار دهنده ای با خانواده می کنند که سکوت بار دیگر بر وجود کودک مستولی می شود با این تفاوت که هر چند لحظه یکبار به خودش سیلی می زده است. مهدیۀ محمدی می گوید روزی که دادگاه محمد علی ابطحی را دیده است بسیار خوشحال شده چون فهمیده است که مقامات چنین اعترافاتی را می خواهند . پس جان همسرش میتواند در خطر نباشد. او البته می افزاید که احمد زید آبادی چنین فکر نمی کند و بی شک مردن را به انجام چنین اعترافاتی ترجیح می دهد.
قدسی میرمعز، همسر دکتر محمد ملکی، رئیس دانشگاه تهران در دولت مهندس بازرگان، می گوید نگرانی های خانواده های زندانیان سیاسی اول مربوط به سلامتی و امنیت جانی آن ها ست. سپس دلواپسی ها از اتهاماتیست که به زندانی میزنند. او نیز تا به حال همسرش را سه بار در پشت میله های زندان دیده است. اولین بار در دهۀ شصت بوده است . محمد ملکی در آن زمان به جرم اعتراض به بستن دانشگاه ها پنج سال زندانی کشیده است. بار دیگر در سال هشتاد و دو هفت ماه را در سلول انفرادی گذرانده است و اینبار چهار ماه است که در اوین است. در حال حاضر او در بیمارستان های تهران به دنبال همسرش می گردد، چون کسی از زندان به او خبر داده است که محمدملکی را به بیمارستان منتقل کرده اند. او می گوید کسی در زندان پاسخگو نیست و با توجه به بیماری های متعدد همسرش ، او در بیخبری هراس آوری بسر می برد.
مهسا امرآبادی، روزنامه نگار جوانی است که خود در جریان اعتراضات پس از انتخابات هفتاد و دو روز در بازداشت بوده است. همسرش مسعود باستانی، روز نامه نگار، به شش سال حبس تعزیری محکوم شده است. مهسا امرآبادی می گوید در وحلۀ نخست خبر شش سال حبس بکلی پریشانش کرده بود و فکر می کرد زندگیش به بن بست رسیده است. اوکه در روزنامۀ اعتماد ملی کار می کرد امروز بیکار است و تمام روزنامه هایی که ممکن بود وی در آن ها مشغول به کار شود توقیف شده اند. با این حال وی با نگاهی امیدوار به آینده نگاه می کند. می گوید از همبستگی مردم با خانواده های زندانیان دلگرم است. او تجربه درد و کار مشترک با دیگر خانواده های زندانی را تجربه ای بسیار جالب و زیبا توصیف می کند و می گوید همۀ تصمیماتی که خانواده ها برای انجام اقدامات در دادسرا یا در دادگاه انقلاب می گیرند با بحث و نظرخواهی و بطور دموکراتیک گرفته می شود و همبستگی عجیبی در میان همۀ خانواده ها، اعم از کسانی که قبلاً وزیر و کیل بوده اند یا روزنامه نگار و یا مردم گمنام، دیده می شود.
سپهرناز پناهی، همسر سعید لیلاز، روز نامه نگار و کارشناس اقتصادی، می گوید پنج ماه است که همسرش در زندان بسر میبرد. این پنج ماه به اندازۀ پنجاه سال بر زندگیش سنگینی کرده است. او دو فرزند دارد که سخت به پدرشان وابسته اند. اما او بیشتر نگران وضع مادر سعید لیلاز است که بیمار است و سخت به فرزندش نیاز دارد. او می گوید سخت ترین دوران، زمان بازجویی است. چون خانواده در بیخبری کامل بسر می برد و نمی داند عزیزش زنده است یا مرده. سپس سنگینی اتهامات نگرانی بر انگیز می شود. او می گوید از زمانی که تغییراتی در دادسرا ایجاد شده است و با آمدن دادستان جدید به جای قاضی سعید مرتضوی رفتار مسئولان تا اندازه ای تغییر کرده و امیدوار کننده شده است. او نیز از پیوند دوستی میان خانواده های زندانی سخن می گوید: " در شرایط عادی، سال ها وقت لازم است تا یک ارتباط نزدیک و دوستانه بین انسان ها برقرار شود. ولی راه مشترک و درد مشترک میان خانواده ها باعث شده است یک اتحاد و دوستی عمیق در همین مدت کوتاه بین ما بوجود آید". او از خانواده هایی صحبت می کنند که عزیزانشان از زندان آزد شده اند ولی همچنان در تجمعات شرکت می کنند ، زیرا نمی خواهند این پیوند سست شود.
دویچه وله صدای آلمان
جلوگیری از شرکت مردم در مراسم فروهرها
مراسم بزرگداشت پروانه و داریوش فروهر، از قربانیان قتلهای سیاسی زنجیرهای، در جمع کوچکی از خانواده و دوستان آنان در تهران برگزار شد. نیروهای انتظامی با کشیدن نرده به دور خانه فروهرها از شرکت مردم در مراسم جلوگیری کردند.
امروز اول آذر، در یازدهمین سالروز قتل پروانه و داریوش فروهر، فرزندان این دو قربانی قتلهای سیاسی زنجیرهای، مردم را به شرکت در مراسمی بدین مناسبت در خانه فروهرها در تهران دعوت کرده بودند. اما نیروهای انتظامی جمهوری اسلامی با نردهکشی در اطراف خانه فروهرها، از نزدیک شدن علاقهمندان به شرکت در مراسم جلوگیری کردند.
تلاش گروههایی از مردم برای شرکت در مراسم
پرستو فروهر، فرزند فروهرها، که به عنوان هنرمند نقاش در آلمان زندگی میکند و برای برگزاری مراسم بزرگداشت پدر و مادرش به ایران سفر کرده است، در این مورد به دویچه وله گفت: «امروز متاسفانه از حدود ظهر، دو سر کوچه ما را نردهکشی کردند. حضور گسترده نیروی انتظامی تا شعاع حدود یک کیلومتر و نیم – دو کیلومتری در اطراف این خانه بسیار سنگین است. به کسی اجازه نمیدهند که بیاید و حتی در آن خیابانها بایستد. من ولی خبر زیادی از آنچه در خیابانهای اطراف اتفاق میافتد ندارم. فقط تک و توک تلفنهایی که به ما میشود، خبر از حضور مردم در اطراف دارد.»
بسیج ماموران انتظامی
صادق نقاشکار، سخنگوی خارج کشور فعالان حقوق بشر و دمکراسی در ایران، گزارش داد که به گفته شاهدان عینیای که از ساعت ۳ بعدازظهر در نزدیک خانه فروهرها بودهاند، تعداد زیادی از نیروهای امنیتی، لباس شخصی، افراد ملبس به لباس مشکی، بسیج و ماموران کلانتریهای مختلف تهران، در خیابان هدایت و خیابانهای موازی با آن حضور داشتهاند و دیدهاند که ماموران انتظامی با میلههایی جلوی کوچهای را که در آن خانه فروهرها واقع است، بسته بودهاند. این شاهدان همچنین تعدادی ماشین را دیدهاند که معمولا برای انتقال دستگیرشدگان استفاده میشود. ماموران از تجمع افراد جلوگیری میکردهاند. از جمله گروههای مختلف فعالان دانشجویی، زنان و مادران عزادار در تلاش بودهاند که در مراسم شرکت کنند.
به گفته پرستو فروهر، در اطراف خانه فروهرها گروههایی از مردم حضور داشتهاند، اما به آنها اجازه ندادهاند که بایستند. همچنین از این عده فیلمبرداری و عکسبرداری شده و آنان را تهدید به بازداشت کردهاند. وی افزود، به او خبر دادهاند که «تصویر امروز ماموران انتظامیای هستند که شانه به شانه ایستادهاند».
خانم فروهر از اینکه از مراسم بزرگداشت پدر و مادرش جلوگیری شده، ابراز تاسف کرد و گفت: «برای من فوقالعاده تلخ است که حتی دو ساعت در سال به ما مهلت بزرگداشت برای داریوش و پروانه فروهر داده نمیشود که تمامی عمرشان را برای آزادی و آبادی این سرزمین فدا کردند و فجیع کشته شدند. بسیارند شهروندان این شهر که فقط برای ادای احترام و نشان دادن اعتراضشان به این خشونت سیاسی میخواهند بیایند و با چنین برخوردی روبرو میشوند. من واقعا متاسفم و دلم میگیرد در این خانهای که میتوانست الان جای آدمهایی باشد که یاد آن دو عزیز را میخواهند گرامی بدارند. برایم دردناک است که در چنین روزی این خانه اینطور خالی باقی بماند.»
صدای آمریکا
اعتراضات دانشجویی در چند دانشگاه ایران
به گزارش خبرنامه امیر کبیر، در پی برگزاری تجمع اعتراضی نسبت به بازداشت علی پرویز و سهیل محمدی در دانشکده عمران دانشگاه خواجه نصیر، نیروهای لباس شخصی و اعضای بسیج دانشگاه روز یکشنبه به دانشجویان معترض حمله ور شده و فضای دانشگاه را به تشنج کشاندند.
گزارش می افزاید پس از اعلام برگزاری تجمع اعتراضی از سوی دانشجویان خواجه نصیر، از صبح روز گذشته (شنبه) نیروهای لباس شخصی که با هماهنگی بسیج دانشگاه خواجه نصیر وارد دانشگاه شده بودند، محوطه دانشکده عمران را اشغال و تلاش کردند با نصب پرچم های حزب الله در سر در دانشکده مانع برگزاری تجمع اعتراضی دانشجویان شوند.
ساسان آقایی، روزنامهنگار و وبلاگنویس، بازداشت شد
در ادامه موج بازداشت دانشجویان و روزنامهنگاران در ایران، روز یکشنبه اول آذرماه ساسان آقایی، روزنامهنگار و وبلاگنویس، توسط ماموران امنیتی بازداشت شد.
ماموران امنیتی پس از بازداشت این روزنامهنگار منزلش را مورد بازرسی قرار داده و بخشی از وسایل شخصی و کامپیوتر وی را نیز توقیف کردند.
مقامهای رسمی تاکنون اتهام و دلیل بازداشت این روزنامهنگار را اعلام نکردهاند، اما بازداشت ساسان آقایی در ادامه بازداشت بیش از یکصد خبرنگار و روزنامهنگار در ایران صورت میگیرد که از زمان آغاز اعتراضات به نتایج انتخابات ریاست جمهوری بازداشت شدهاند.
در همین حال شمار قابل توجهی از روزنامهنگاران، خبرنگاران عکاس و وبنگاران نیز در پنج ماه اخیر و با آغاز بازداشتهای گسترده روزنامهنگاران و خبرنگاران مجبور به ترک ایران شدهاند که رسانهها تعداد آنها را بیش از ۴۰ نفر اعلام کردهاند.
ساسان آقایی، روزنامهنگار ۲۸ ساله، از نویسندگان روزنامههای فرهیختگان و روزنامه توقیف شده اعتماد ملی به مدیریت مهدی کروبی است که از ابتدای دهه هشتاد فعالیت در سرویس سیاسی روزنامههای اعتماد، توسعه و مردمسالاری را نیز در کارنامه خود دارد.
وی همچنین از وبلاگنویسان پرسابقه به شمار میرود که از هفت سال پیش تاکنون به طور مداوم در وبلاگ خود با عنوان «تریبون آزاد» به وبلاگنویسی پرداخته است.
گزارشهای منتشر شده در سایتهای اینترنتی از احضارهای مکرر این روزنامهنگار در هفتههای اخیر به نهادهای امنیتی حکایت دارد.
بنا بر همین گزارشها، ساسان آقایی در هفتههای گذشته به دفتر پیگیری وزارت اطلاعات در خیابان صبای شمالی و در مجاورت خیابان انقلاب تهران احضار شده و مورد بازجویی قرار گرفته بود.
گزارشگران بدون مرز که نهادی بینالمللی برای دفاع از حقوق روزنامهنگاران و وبنگاران به شمار میرود کمتر از یک هفته پیش با انتشار بیانیهای از تداوم «سرکوب مطبوعات و آزادی بیان در ایران» خبر داد و اعلام کرد که «پنج ماه پس از آغاز تظاهرات اعتراضی روزنامهنگاران همچنان قربانی سرکوباند».
در این بیانیه تاکید شده بود که «تهدید، احضار و بازداشتها ادامه دارند» و «۳۲ روزنامهنگار و وبنگار در زندان به سر میبرند».
گزارشگران بدون مرز همچنین اعلام کرده بود که «روزنامهنگارانی که در کشور ماندهاند به شکل مداوم مورد تهدید و پیگرد قضایی قرار دارند.
برخی از روزنامهنگاران محاکمه شده در «دادگاهای استالینی» به احکام سنگین محکوم شدهاند و از حق تجدیدنظر خواهی نیز محروماند».
علاوه بر بازداشت ساسان آقایی، در ۱۲ روز گذشته و با دستگیری آکو کردنسب و مزدک علینظری، دو روزنامهنگار دیگر هم بر شمار روزنامهنگاران زندانی افزوده شده است.
انجمن صنفی روزنامهنگاران ایران هم که به دستور سعید مرتضوی، دادستان سابق تهران، پلمپ شده بود بهرغم تغییر دادستان و اعتراض روزنامهنگاران همچنان بسته است.
رادیو فردا
موج جدید بازداشت دانشجویان- سخنگوی دانشجویان لیبرال: هدف ۱۶ آذر است
در حالی که نزدیک به دو هفته به مراسم ۱۶ آذر، روز دانشجو، باقی مانده است، نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی چندین نفر از دانشجویان و فعالان دانشجویی را بازداشت کردند.
بنا به گزارشها، عباس حکیمزاده، دبیر سیاسی دفتر تحکیم وحدت و عضو سابق انجمن اسلامیدانشگاه امیرکبیر و نیز هفت تن از اعضای «دانشجویان و دانشآموختگان لیبرال دانشگاههای ایران»، روز جمعه در تهران بازداشت شدند.
سى.ان.ان: مشاهدات خبرنگار نيوزويك از زندانهاى رژيم
خبرنگار هفتهنامه نيوزويك كه مدت چهار ماه در زندانهاى رژيم آخوندى بوده در يك مصاحبه اختصاصى باتلويزيون سى.ان.ان گوشهيى از مشاهدات خود در مورد شكنجههاى وحشيانه را چنين بازگو كرد:
«همه ترا فراموش كرده اند»، اينها كلماتى بود كه مازيار بهارى خبرنگار نيوزويك هر روز در زندان از بازجوهاى خود طى چهار ماهى كه در زندان انفرادىبهسر مىبرد، مىشنيد. مازيار يك خبرنگار نيوزويك و فيلمساز است. او و صدها نفر ديگر در جريان تظاهرات پس از انتخابات مناقشه برانگيز خرداد در ايران دستگير شد. وى در ماه اكتبر با پرداخت 3ميليارد ريال، معادل 300هزار دلار وثيقه آزاد شد. وى سپس به خانه خود در لندن بازگشت.
خبرنگار نيوزويك پس از تشريح نحوه دستگيرى و بازجوييهايى كه در اوين از وى بهعمل آوردند گفت: بازجو هر روز به من مىگفت ترا اعدام خواهيم كرد. هر روز طى سه ماه به من مىگفت يك روز ساعت چهار صبح بعد از نماز صبح بيدار مىشوى و حلقهدار را در برابر خودت خواهى ديد. من هم حتماً سعى مىكنم كه آنروز اينجا باشم تا خودم صندلى را از زير پايت بكشم. اين لحظه آخر تو خواهد بود. من طى سه ماه هر روز با تهديد اعدام زندگى مىكردم… او مىخواست مرا بترساند و زير فشار شديد روحى قرارم دهد تا مجبور به اعتراف به چيزى كه خودشان مىخواستند، شوم. مرا شكنجههاى جسمى هم دادند، ولى شكنجههاى روحى بسيار مؤثرتربود.
سى.ان.ان پرسيد: شكنجههاى بدنى چى بودند؟
وى پاسخ داد: لگد زدن، مشت زدن، سيلى زدن بهصورت و با كمربند مرا زدن. آنها در زندان اول آدم را تحقير مىكنند. مىخواهند آنقدر آدم را تحقير كنند تا اتهامى كه به تو مىزنند را بپذيرى. … …
زندان انفرادى مشكلترين بخش زندان است… . وقتى در انفرادى هستيد، احساس مىكنيد كه ديوارها دارند به هم نزديك مىشوند، و اتاق دارد كوچك مىشود، گويا كه در قبر هستيد. بعد از مدتى آدم خيالاتى مىشود… … بعد از چند هفته كه مرا تهديد به اعدام كردند، با خودم گفتم اگر هم مرا اعدام كنند، چه فرقى مىكند، ديگر آخر كار رسيده است. بعضى وقتها هم فكر مىكردم كه اعدام شدن از ماندن در انفرادى خيلى راحتتر است. چون مىديدم برخى افراد در رژيم جمهورى اسلامى سه چهار سال در انفرادىبهسر بردهاند. دوبار به سرم زد كه خودكشى كنم. اين عينكى كه الان دارم را در زندان هم داشتم. دو سه بار به اين عينك نگاه كردم و با خود گفتم، شيشه عينك را بشكنم و با آن رگ دستم را بزنم. بعد به اين فكر كردم كه چقدر طول مىكشد تا همه خون از بدنم خارج شود و بميرم. به اين فكر مىكردم، ولى دوباره گفتم، نه اين كار را نخواهم كرد، چرا كار آنها را سهل كنم. اگر مىخواهند مرا بكشند، بگذار خودشان بكشند. من جلاد آنها براى خودم نخواهم شد. آنوقت به خانوادهام فكر مىكردم، به همسرم، كودكم و مادر و خانواده و دوستانم فكر مىكردم. آنها در شكنجه دادن روحى زندانى استادند.
نيويورك تايمز: سرخوردگى منتظرى و فاصله گرفتن او از نظام
نيويورك تايمز در شماره امروز خود به شكست طلسم ولايت در رژيم آخوندى پرداخت و نوشت: در حال حاضر دولت ايران تدابير سخت گيرانهاى را اتخاذ كرده تا تظاهراتى را كه بعد از انتخابات رياست جمهورى در ماه ژوئن نمايان گشته سركوب كند، در چنين شرايطى منتظرى از مذهب براى حمله به مشروعيت دولت استفاده كرد.
نيويورك تايمز ادامه داد هنگامى كه خامنهاى يك طلبه بود، منتظرى يكى از مدرسين او بوده است.
سرخوردگى منتظرى و فاصله گرفتن او از نظام، يك دهه بعد از انقلاب صورت گرفت. او تصميم خمينى براى صدور فتواى مرگ سلمان رشدى- نويسنده كتاب آيات شيطانى را به تمسخر گرفت و گفت، مردم جهان چنين تصورى پيدا مىكنند كه كار ما در ايران، تنها كشتن افراد است.
ايجاد شكاف با خمينى در ژانويه 1988 جبران ناپذير شد. هنگامى كه منتظرى با موج اعدام زندانيان سياسى مخالفت نمود و رهبرى نظام را به چالش كشيد.
القبس كويت: مقاومت ايران طرفهاى بينالمللى را به محكوميت نقض حقوقبشر در ايران فراخواند
روزنامه كويتى القبس نوشت: شوراى ملى مقاومت ايران، دبيركل سازمان مللمتحد و شوراى امنيت وكميسارياى عالى حقوقبشر مللمتحد و تمامى طرفهاى بينالمللى ذيربط را به محكوميت ”نقض جدى حقوقبشر توسط رژيم حاكم بر ايران“ فراخواند و خواستار برداشتن قدمهاى فورى و لازم از جمله تعليق روابط اقتصادى و سياسى تا توقف كامل شكنجه و اعدام و سركوب شد.
شوراى ملى مقاومت با صدور بيانيهيى در پاريس، به سخنان محسنى اژهاى دادستان كل رژيم ايران در توجيه صدور احكام رعب آفرين اعدام در مورد دستگير شدگان قيام بزرگ مردم ايران در 18نوامبر جارى اشاره كرد كه گفته بود ”مجازات وابستگان به جريانهاى معاند انقلاب كه مركزيتشان باقى است اعدام است، و دستگاه قضايى مكلف است كه به شديدترين مجازات بر حسب جرمشان حكم كند“.
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen